داوود ثروتی به نام از اون روز

از اون روزی که فهمیدم تو میری
میدونستم که دیگه بر نمیگردی
توو این قصه که با تو تا تهش بودم
تو نقشت رو به خوبی بازی میکردی
نمیدونی که چقدر سخته با غصه
تضاهر میکنی انگار میخندی
مثل اون لحظه ای که گفتی میمونی
ولی دیدم چمدونهاتو میبندی
از اون روزی که خندیدی به احساسم
بهم گفتی که عشق و عاشقی قصه است
میدونستم یه روزی میرسه از راه
که تو میری و من عشقم میره از دست
از اون روی که احساسم بهم میگفت
دلت خسته شده طاقت نمیاره
همش با این دل دیوونه میگفتم
هنوزم عاشقه تنهام نمیذاره
من حتی فکرشم سخته که تنها شم
منی که دل به تو دادم بی اندازه
تموم شهرو از تو خاطره دارم
تموم شهر منو یاد تو میاندازه
از اون روزی که خندیدی به احساسم
بهم گفتی که عشق و عاشقی قصه است
میدونستم یه روزی میرسه از راه
که تو میری و من عشقم میره از دست