جولای 2019
متن آهنگ محمد مهراد تقصیر عشق
با ریسکهای بزرگ هالیوود در ۱۰ سال گذشته آشنا شوید!
به گزارش ایندیوایر، استودیوهای هالیوود بیش از اندازه به فیلمهای اقتباسی از کمیک بوکها وابسته شدهاند و در طول یک دهه گذشته تعداد فیلمهای بزرگ ابرقهرمانی که ساخته شدهاند آنقدر زیاد بوده که نمیشود به راحتی آنها را شمرد. آنقدر که هر وقت یکی از استودیوهای اصلی فیلمی به بازار میدهد که از آن قالب فیلمهای ابرقهرمانی بیرون باشد بیشتر شبیه یک معجزه است. ریسکهای بزرگ هالیوود در یک دهه گذشته کمتر و کمتر شده است.
خیلی از این عناوین برجسته که پیش از سال ۲۰۰۸ ساخته شدهاند در حقیقت آخرین نوع در ژانر خودشان بودهاند؛ فیلمهایی مثل «فرزندان انسان». در حالی که آثاری که در این دهه اخیر اکران شدهاند در میان بلاکباسترهای ناامیدکننده متعدد کتابچه راهنمایی هستند که نشان میدهند ۲۰ استودیوی بزرگ هالیوودی در ۱۰ سال گذشته کاملا هم مسیر و هدفشان را فراموش نکردهاند. این وسط جای دو فیلم «از گور برگشته» الخاندرو گونزالس ایناریتو و «مکس دیوانه: جاده خشم» در این فهرست خالی است.
نابودی / ANNIHILATION
محصول ۲۰۱۸
کارگردان: الکس گارلند
بازیگران: ناتالی پورتمن، جنیفر جیسون لی
یک زیستشناس برای اعزام به یک ماموریت خطرناک اسرارآمیز ثبتنام میکند تا به منطقهای مبهم و مرموز برود. جایی که قوانین طبیعت روی آن حکمفرمایی نمیکند.
فیلم «نابودی» الکس گارلند به درستی توسط منتقدان با کارهای کوبریک و تارکوفسکی مقایسه شد که باعث میشود شگفتانگیزترین محصولی باشد که پارامونت در سال ۲۰۱۸ عرضه کرد. ساخت این فیلم یکی از بزرگترین ریسکهایی بود که یک استودیو در دهه اخیر مرتکب شده است. فیلم چنان قماری بود که خود پارامونت از آن ترسید و حقوق بینالمللی پخش آن را به نتفلیکس واگذار کرد. میترسیدند که مخاطب عام نتواند شوخیهای پیچیده و بغرنج فیلم را درک کند. سینماروها با با این فیلم دیدن یک اثر علمی-تخیلی کلاسیک را تجربه کردند. فیلم با بودجهای ساخته شد که آن را بین ۴۰ تا ۵۵ میلیون دلار تخمین میزدند. درنهایت گیشه چندان موفقی البته نداشت، اما نقدهای مثبتی دریافت کرد.
ورود / ARRIVAL
محصول ۲۰۱۶
کارگردان: دنی ویلنوو
بازیگران: ایمی آدامز، جرمی رنر، فارست ویتاکر
فیلم «ورود» دنی ویلنوو داستان یک زبانشناس است که با ارتش همکاری میکند تا بتواند با سبک زندگی بیگانگان فضایی ارتباط برقرار کند. این اتفاق بعد از این ماجرا میافتد که ۱۲ سفینه فضایی اسرارآمیز در اطراف زمین پدیدار میشوند.
فیلم ویلنوو ممکن است براساس یک داستان کوتاه باشد، اما به چشم هالیوود این یک فیلم علمی-تخیلی اریجینال است. از آن فیلمهایی که استودیوها این روزها کمتر شانس ساختناش را پیدا میکنند. ویلنوو برداشت شخصی خودش را از یک قصه مربوط به هجوم موجودات بیگانه ارائه میدهد بی آنکه به دام کلیشههای مرسوم اکشنهای استودیویی بیفتد. در همکاری با ایمی آدامز او یک مطالعه روانشناسانه روی ذهن انسان انجام میدهد که یادآور «ممنتو» و «اینسپشن» کریستوفر نولان است با این تفاوت که رویکرد انسانیتری دارد. بودجه تولید فیلم ۴۷ میلیون دلار بود و در گیشه هم موفق ظاهر شد.
فرزندان انسان / CHILDREN OF MEN
محصول ۲۰۰۸
کارگردان: آلفونسو کوارون
بازیگران: جولین مور، کلایو اوون
سال ۲۰۲۷ در یک جهان پر هرج و مرج که در آن به نوعی زنان دیگر نمیتوانند باردار شوند، یک فعال سابق تصمیم میگیرد به آنها کمک کند و زنان حامله را به مکانی امن در دریا ببرد.
فیلم «فرزندان انسان» آلفونسو کوارون در گیشه برای کمپانی یونیورسال موفقیت بزرگی به شمار نمیرفت، اما باید از استودیو تقدیر کرد که به کارگردان اجازه داد تا در این فیلم با بودجه تقریبا مفصل ۷۰ میلیون دلاری دیدگاههای خودش را اعمال کند. فیلم البته نشانههای قابل تشخیص ژانر را در خودش داشت، اما کوارون از بازی در زمین فیلمهای جریان اصلی سر باز زده بود. صحنههای اکشن فیلم او برداشتهای چالشبرانگیزتری بودند که بیشتر دنبال سوژه میرفتند تا نمایش خود اکشن. داستان فیلم هم از رمز و راز نه به عنوان جدولی برای جواب دادن که به عنوان راهی برای آزمودن خود استفاده میکرد تا نشان بدهد که جامعه به کدام مسیر میرود.
پلنگ سیاه / BLACK PANTHER
محصول ۲۰۱۸
کارگردان: رایان کوگلر
بازیگران: چدویک بوسمن
تی چالا وارث امپراطوری سرزمین پنهان، اما پیشرفته واکانداست. او باید قدم جلو بگذارد تا مردمش را به سمت آیندهای جدید ببرد و با گذشتههای کشورش مواجه شود.
اینکه فیلمی را به خاطر نشان دادن تنوع نژادی روی پرده جسورانه بخوانیم شرمآور است، اما سال ۲۰۱۸ در مورد «پلنگ سیاه» این اتفاق افتاد. «پلنگ سیاه» سقف جهان سینمایی مارول را با رفتن سراغ اولین ابرقهرمان سیاهپوست شکست. بقیه نقشهای برجسته فیلم هم سیاهپوستاند. گیشه باورنکردنی فیلم که به موفقیتی بیش از ۷۰۰ میلیون دلار دست پیدا کرد یعنی حتی بیشتر از فیلم «انتقام جویان: جنگ ابدیت» درها را برای آینده فیلمسازی بلاکباسترها باز گذاشت. البته بودجه تولید فیلم هم مفصل و ۲۰۰ میلیون دلاری بود.
بلیدرانر ۲۰۴۹ / BLADE RUNNER ۲۰۴۹
محصول ۲۰۱۷
کارگردان: دنی ویلنوو
بازیگران: رایان گاسلینگ، هریسون فورد
یکی از بلیدرانرهای جوان رازی را کشف میکند که مربوط به مدتها پیش است. این راز او را به سمت بلیدرانر قدیمی میکشاند که برای چیزی حدود ۳۰ سال گم شده بود.
در دورهای که فیلمهای بلاکباستر در هر دقیقه داستانشان هزار اتفاق میافتد و تدوینهای انرژیزایی دارند، دنی ویلنوو در فیلم «بلیدرانر ۲۰۴۹» به طرز دراماتیکی همه چیز را آرام کرده است. طعمدهندههای فیلم هم تصاویر مهیج (که واقعا باید به مدیر فیلمبرداریاش راجر دیکنز درود فرستاد) و طراحی صوتی چند بعدی آن است که باعث میشود طرح اصلی آن تا ۱۶۳ دقیقه با خلق یک اتمسفر ناب گسترش پیدا کند. «بلیدرانر ۲۰۴۹» یک بلاکباستر حماسی است که شبیه محصولات هنری مستقل از کار درآمده است.
آسیاییهای پولدار دیوانه / CRAZY RICH ASIANS
محصول ۲۰۱۸
کارگردان: جان ام. چو
بازیگران: کنستانس وو، هنری گلدینگ
یک کمدی رومانتیک که در دوران معاصر اتفاق میافتد و اقتباسی از یک رمان پرفروش است. درباره دختری مقیم نیویورک که با یک پسر سنگاپوری نامزد میکند و به سنگاپور میرود تا با خانواده پسر آشنا شود. خانوادهای که به شدت ثروتمند هستند.
درست است که فیلم اقتباسی از یک رمان پرفروش است، اما کمپانی سازنده آن یعنی برادران وارنر برای تبدیل کردن آن به یک فیلم موفق مسیر دشواری را پشت سر گذاشتهاند. نه تنها از سال ۱۹۹۳ و فیلم «باشگاه لذت و شانس» اولین فیلم استودیو بود که همه بازیگرانش آسیایی بودند که یک کمدی رومانتیک دیوانهوار بود. ژانری که در سالهای اخیر مثل یک سم برای گیشه سینماها عمل کرده است که باعث شده استودیوها دیگر فیلمهایی در این ژانر نسازند. اما «آسیاییهای پولدار دیوانه» منطبق بر انتظارات هیچکس نبود. امروز این فیلم تبدیل به دومین فیلم موثر و پرفروش سال ۲۰۱۸ کمپانی برادران وارنر شده است.
شوالیه تاریکی / THE DARK KNIGHT
محصول ۲۰۰۸
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: هیث لجر، کریستین بیل
جوکر از گذشته اسرارآمیزش بیرون میآید و میخواهد با ایجاد هرج و مرج انتقام خودش را از شهر گاتهام بگیرد. شوالیه تاریکی یعنی بتمن رو در رویش قرار میگیرد و باید قبول کند که این یکی از سختترین آزمایشهای فیزیکی و روانشناسی برای به چالش کشیدن قدرت او در مبارزه با بیعدالتی است.
اینکه «شوالیه تاریکی» کریستوفر نولان را تغییردهنده راه و رسم بازی بنامیم چیز جدیدی نیست. اما نباید فراموش کنید که کمپانی برادران وارنر چه قماری روی این فیلم کرد. نولان متوجه بود که برداشت شخصی خودش را به ژانر میدهد. او یک فیلم ابرقهرمانی را تبدیل به حماسه جنایی بیپروایی برای بزرگسالان کرد. «شوالیه تاریکی» از «اسپایدرمن» سام ریمی تبدیل به فیلم مهمتری شد. فیلم به هر حال یک ریسک مالی بود، چون مردم عادت داشتند برای دیدن فیلمهای بتمن پول بدهند. اما برادران وارنر به نولان اعتماد کردند که با روایت خودش مردم را به سینما بکشاند و آنها را با نوعی از این ژانر آشنا کند که پیچیدهتر است.
دانکرک / DUNKIRK
محصول ۲۰۱۷
کارگردان: کریستوفر نولان
بازیگران: تام هاردی، کنت برانا، مارک رایلنس
سربازهای متفقین از بلژیک، امپراطوری بریتانیا و فرانسه توسط نیروهای آلمانی محاصره شدهاند. در میانه جنگ جهانی دوم این ماجرا میتواند منجر به پیروزی متحدین و اشغال کشورهای متفقین شود، اما طی یک مدت کوتاه سربازان خلیج دانکرک را تخلیه میکنند. فیلم در آسمان و زمین و دریا شرح این فرار را به تصویر میکشد.
کریستوفر نولان یکی از معدود کارگردانانی است که این اجازه به او داه میشود روی پروژههایی با بودجههای بزرگ ریسکهای روایتی انجام بدهد. هزینه درام جنگی این کارگردان یعنی «دانکرک» بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بود که با توجه به اینکه معدود ستارههایی که در فیلم وجود دارند به ندرت محور فیلم میشوند و فیلم یکی از پیچیدهترین طرحهای داستانی سینمایی را تا امروز دارد. «دانکرک» سه داستان جداگانه را روایت میکند که در زمانهای جداگانه اتفاق میافتند؛ و با یک تدوین تجربی آنها را کنار هم قرار میدهد. این یکی از تجربیترین فیلمهای جاهطلبانه در یک دهه اخیر است.
گتسبی بزرگ / THE GREAT GATSBY
محصول ۲۰۱۳
کارگردان: باز لورمن
بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کری مولیگان
نیک نویسنده و معاملهگر والاستریت است. همسایه مرموزی به نام جی گتسبی دارد که ناخواسته وارد زندگی و گذشته او و رابطهاش با زن مورد علاقهاش میشود.
کمپانی برادران وارنر برای این فیلم درحقیقت روی موفقیت و قدرت ستارگی لئوناردو دیکاپریو شرط بسته بودند وقتی قبول کردند فیلم گرانقیمت باز لورمن را تهیه کنند. به جز دیکاپریو هر چیز دیگری درباره این پروژه یک ریسک مالی است. از استفاده از سیستم سه بعدی روی یک درام بزرگسالانه بگیرید تا بازی گرفتن از کری مولیگان در نقش دیزی (که بازیگر خوبی است، اما برای گیشه کمتر جذابیت دارد). اما درنهایت فیلم را دوست داشته باشید یا نه باز لورمن توانست فیلم چشمنوازی بسازد و پول استودیو را هدر نداد.
درون بیرون / INSIDE OUT
محصول ۲۰۱۵
کارگردان: پیتر داکتر، رونی دل کارمن
صداپیشگان: ایمی پوهلر، بیل هدر
همه چیز در اتاق فرمان مغز یک دختر نوجوان به نام رایلی اتفاق میافتد. خانواده رایلی از شهر خودشان به شهر دیگری میروند و رایلی که همه دوستانش را از دست داده کنترل مغزش به دست غم و نفرت و خشم میافتد. این وسط شادی اصرار دارد که خودش همه چیز را راست و ریس کند، اما واقعیت این است که همه احساسات باید کنار هم باشند تا به نتیجه درست برسند.
پیکسار در ریسک کردن برای خودش اسم و رسمی به هم زده است (آنها فیلمی درباره موشی ساختهاند که میخواهد آشپزی کند. ریسک از این بزرگتر؟)، اما «درون بیرون» در زمینه جاهطلبی همه آنها را پشت سر میگذارد. فیلم درباره رشد احساسات است و نشان میدهد که چطور بچههای کوچکتر متوجه احساسات عمیقشان میشوند. چطور چنین فیلمی ممکن است برای بچهها سرگرمکننده باشد؟ خب پیکسار میتواند فیلمی بسازد که محوریتش بزرگسالان باشند و بیشتر از ۸۵۰ میلیون دلار در سرتاسر جهان فروش کند. این خودش دلیلی بر نبوغ این کمپانی و دستاندرکارانش است. اتفاقی که در انیمیشن «درون بیرون» افتاد.
منبع :دیجیکالا
نوشته با ریسکهای بزرگ هالیوود در ۱۰ سال گذشته آشنا شوید! اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
کتابهایی که به فیلمهای موفقی بدل شدند
هر ساله تعداد زیادی فیلم ساخته میشود که تنها برخی از آنها بر اساس داستانهای غیر اقتباسی ساخته میشوند و بسیاری دیگر اقتباسی مستقیم یا آزاد از یک رمان، نمایشنامه یا یک ماجرای واقعی هستند.
همه میدانیم که فیلمهای کلاسیکی مانند «زن کوچک» (Little Women) و «کشتن مرغ مقلد» (To Kill a Mockingbird) و اقتباسهای بلاک باستر امروزی مانند «هری پاتر» نیز همگی ابتدا رمانهایی نسبتاً معمولی بودند که اقتباس سینمایی آنها با موفقیتی بزرگ و در سطحی بسیار بالاتر از کتاب همراه شد. در ادامه این مطلب میخواهیم شما را با فیلمهایی آشنا کنیم که مسیری مشابه را طی کرده و از لای صفحات رمانها به اوج هالیوود رسیدند.
۱- ارقام پنهان
فیلم «ارقام پنهان» یا «چهرههای پنهان» (Hidden Figures) یک فیلم نامزد جایزه اسکار در سال ۲۰۱۶ بود که بخش کمتر مورد توجه قرار گرفتهای از تاریخ آمریکا را روشن ساخته و داستان یک شخصیت واقعی به نام کاترین جانسون (تاراجی پی هنسون) و دو زن ریاضیدان سیاهپوست دیگر را روایت میکرد که به رفتن اولین فضانورد آمریکایی به فضا در دهه ۱۹۶۰ کمک شایانی کردند.
اگر چه این فیلم با موفقیت تجاری و استقبال منتقدان روبرو شد، اما شاید کمتر کسی بداند که این فیلم بر اساس یک کتاب زندگینامهای در سال ۲۰۱۶ ساخته شده است. مانند هر واقعیت دراماتیزه شده ای، تمام آنچه که در فیلم رخ میدهد در واقعیت ماجرا رخ نداده است، اما پیام ذاتی داستان برای غلبه بر موانع در هر دو واقعی است. با انتشار فیلم، فروش کتاب نیز افزایش چشمگیری یافت.
۲- رستگاری در شاوشنک
عاشقان سینما فیلم اکنون کلاسیک شده «رستگاری در شاوشنک» (The Shawshank Redemption) را یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما میدانند، اما فیلم در زمان اکران یک فیلم شکست خورده و کم فروش بود. داستان کند پیش رونده این فیلم ساخته شده در سال ۱۹۹۴ در مورد چند زندانی بود که ظاهراً سینماروها را به خود جذب نکرد. اما سینماروهای امروزی نیز شاید ندانند که این فیلم بر اساس رمان کوتاهی نوشته یکی از بزرگترین وحشت نویسان تاریخ، استفن کینگ، و با تغییر در ژانر نوشته شده است.
فیلم به مقدار زیادی همان اتفاقات داستان را روایت کرده و حتی در موارد زیادی نیز همان دیالوگهای کتاب را تکرار میکند. تنها تفاوت کتاب و فیلم در مورد شخصیت رِد است که در کتاب یک مرد ایرلندی با موهای قرمز است، اما در فیلم نقش او را مورگان فریمن سیاهپوست بازی میکند.
پس از آن که فیلم در میان نامزدهای جایزه اسکار قرار گرفت توجهات را به خود جلب کرد و بدین ترتیب «رستگاری در شاوشنک» زندگی دوبارهای در تلویزیون و رسانههای خانگی پیدا کرد. این رمان کوتاه که اعتبار و محبوبیت دیگر رمانهای کینگ را نداشت و در یک مجموعه داستانی همراه به سه داستان دیگر و با عنوان «فصول متفاوت» (Different Seasons) نیز پس از انتشار فیلم با موفقیت قابل توجهی روبرو شد.
۳- پارک ژوراسیک
فیلم کلاسیک «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) که در زمان خود پیشرفت تکنولوژیکی بزرگی برای صنعت سینما بود و هنوز بعد از ۲۵ سال نیز همچنان به محبوبیت خود ادامه میدهد یکی از آن فیلمهایی است که در فهرست «فیلمهای بهتر از کتاب» قرار میگیرد. فیلم «پارک ژوراسیک» در سال ۱۹۹۳ توسط استیون اسپیلبرگ ساخته شد که شخصیتهای رمان را به صورت کاملتر و عمیقتر و بیشتر قابل درک نشان داده و قدرت بیشتری به شخصیتهای زنانه دکتر سالتر (لارا درن) و لکس (آریانا ریچاردز) میدهد.
البته در نسخه سینمایی یکی از دایناسورهایی که در رمان وجود دارد نیز به طور کلی حذف میشود: پروکوپسوناتوس. اگر چه کتاب قبل از ساختن نسخه سینمایی اش نیز یک کتاب پرفروش بود، اما انتشار فیلم اسپیلبرگ به نویسنده رمان، مایکل کریشتون، کمک کرد که به موفقیت بیشتری دست یابد.
۴- مریخی
فیلم «مریخی» (The Martian) بسیاری از صحبتهای تکنولوژیکی پیچیده رمان را قابل درک و لذت بخش میسازد بدون این که بخش قابل توجهی از داستان را قربانی کند. خوشبختانه، این فیلم ساخته شده در سال ۲۰۱۵ تا حدود زیادی با علم و واقعیت مطابقت داشت و مخاطبان عام نیز که به دنبال شخصیت پردازی پیچیده، جذابیت داستانی و فضاهایی قرمز رنگ و واقعی از مریخ بودند را راضی کرد.
کتاب اندی ویر نیز خود داستان بقا بود، زیرا وی کتابش را در سال ۲۰۱۱ به صورت شخصی منتشر کرد و خیلی زود توسط یک ناشر برجسته خریداری و خیلی زود برای ساخت فیلم آماده شد. هم کتاب و هم فیلم «مریخی» با استقبال تماشاگران روبرو شدند.
۵- آروارهها
استیون اسپیلبرگ بار دیگر همه را حیرت زده کرد. او یک بار دیگر یک رمان نسبتاً معمولی و با بن مایه ملودرام نوشته پیتر بنچلی در سال ۱۹۷۴ را انتخاب و با تیز کردن شخصیتها و شخصیت شرور و اغلب پنهان داستان یک فیلم بلاک باستر تابستانی را ساخت که هنوز هم به عنوان یکی از بزرگترین فیلمهای تریلر تاریخ سینما مورد ستایش قرار میگیرد. البته بخشهایی از رمان نیز در نسخه سینمایی نادیده گرفته شد؛ از جمله یک داستان جانبی مافیایی، رابطه بین همسر رییس برودی، اِلن، و کوسه شناس مشهور فیلم، مت هوپر، مرگ یکی دیگر از شخصیتهای اصلی و نبود پایان داستان با استفاده از مواد منفجره.
مخاطبان آن دوران این رمان پرفروش را حتی قبل از ساخت نسخه سینمایی نیز دوست داشتند، اما شکی وجود ندارد که فیلم «آرواره ها» یک شاهکار سینمایی است. بنچلی خود نقشی کوتاه در فیلم اسپیلبرگ داشته و نقش یک خبرنگار در ساحل را بازی کرد.
۶- باشگاه مشت زنی
فیلم کالت کلاسیک جنجالی «باشگاه مشت زنی» (Fight Club) برای اثبات جایگاه خود به سالها وقن نیاز داشت و این موضوع هم در مورد نسخه کتابی در سال ۱۹۹۶ و هم نسخه سینمایی در سال ۱۹۹۹ صحت دارد. اولین چاپ کتاب که بعدها به موفقیت رسید تا چند سال به فروش نرفت و نویسنده آن، چاک پالانیوک، آن را یک «شکست بزرگ» میدانست. با این وجود در ابتدا فروش متوسطی داشت، اما آن موفقیتی که استودیو سازنده انتظار داشت را موجب نشد.
با این وجود داستان شوکه کننده یک باشگاه مشت زنی زیرزمینی با یک پایان غیرمنتظره که کمی متفاوت از کتاب بود رفته رفته توجه مخاطبان را به خود جلب کرد و اکنون این فیلم را یکی از بهترین فیلمهای دهه ۱۹۹۰ میدانند.
۷- دفترچه خاطرات
فیلم «دفترچه خاطرات» (The Notebook) ساخته سال ۲۰۰۴ که یکی از بهترین فیلمهای عاشقانه تاریخ سینما به شمار میآید به خاطر بازیهای خارق العاده و بسیار تاثیرگذار رایان گاسلینگ و ریچل مک آدامز باعث بالاتر رفتن جایگاه رمان کلیشهای و گریه آور نیکلاس آسپارکس شد. حتی کسانی که معمولاً به سمت سبک داستانی قابل پیش بینی و بسیار احساسی اسپارکس نمیرفتند نیز نتوانستند در داستان فیلم به عنوان یک داستان عاشقانه قدیمی غرق نشوند، نوعی از فیلمهای عاشقانه که دیگر به ندرت ساخته میشوند.
فیلم در خفا اکران شد، اما به فیلمی بسیار موفق تبدیل گشت در حالی که نسخه کتابی به عنوان اولین اثر اسپارکس از همان ابتدا یک رمان پرفروش بوده و باعث موفقیت او در آینده شد.
۸- جان سخت
فیلم پرفروش «جان سخت» (Die Hard) در سال ۱۹۸۸ در مورد پلیسی که یک تنه به مبارزه با تروریستها میرود از کتابی به نام «هیچ چیز ابدی نیست» (Nothing Lasts Forever) نوشته رودریک ثورپ در سال ۱۹۷۹ ساخته شد که در آن شخصیت اصلی مسنتر بوده و روحیه ضعیف تری نسبت به شخصیت سرزنده و جوان جان مک کلین با بازی بروس ویلیس دارد. همچنین در نسخه سینمایی از فلش بکهای رمان صرفنظر شده تا داستان منسجم تری ارائه شود و چندین ماجرای اصلی را برای تمرکز بر روی رابطه مک کلین و همسرش (که در کتابها دخترش بوده و او قصد نجاتش را دارد و با نتایجی متفاوت) تغییر میدهد.
تقویت شخصیتهای روانی شخصیتها باعث میشود که فیلم از یک فیلم اکشن معمولی به یک فیلم بسیار خوب پر از سرزندگی و جذابیت تبدیل شود. رمان ثورپ اگر چه از گردونه انتشار خارج شده بود، اما همزمان با انتشار آخرین فیلم از فرانچایز «جان سخت» به نام «یک روز خوب برای جان سخت» (A Good Day to Die Hard) بار دیگر در سال ۲۰۱۲ بازنشر شد.
۹- فارست گامپ
بسیاری از این که میشنوند «فارست گامپ» (Forrest Gump) نیز از آن دسته فیلمهایی است که بر اساس یک کتاب ساخته شده حیرت زده میشوند. مشهورترین احمق دانای هالیوود در کتاب کمتر شناخته شدهای به همین نام نوشته وینستون گرون در سال ۱۹۸۶ در موقعیتهای بسیار بی معنی تری قرار میگیرد که در آن به فضا رفته و با یک شامپانزه نیز دوست میشود. فارست نسخه کتابی در رفتار و سبک حرف زدنش کمی خشنتر است، اما با یک گرامر و املای خلاقانه داستان خود را بازگو میکند.
نسخه سینمایی در سال ۱۹۹۴ برنده ۶ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم سال و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای تام هنکس شد. موفقیت فیلم در باکس آفیس و تحسین آن توسط منتقدان نقش مهمی در محبوبیت نسخه کتابی شده و حتی به نوشتن دنبالهای از آن انجامید و فیلم نیز در تاریخ فرهنگ عامه آمریکا جایی برای خود دست و پا کرد.
۱۰- بیمار انگلیسی
داستان عاشقانهای که در دوران جنگ رخ میدهد به ندرت پیش میآید که هم در نسخه سینمایی و هم چاپی مورد توجه قرار گیرد، اما فیلم «بیمار انگلیسی» (The English Patient) فیلمی است که به حق در هر دو رسانه مورد توجه قرار گرفته و موفق بود. رمان سال ۱۹۹۲ مایکل اونداجه اخیراً جایزه گلدن من بوکر را دریافت کرد و بهترین کتابی است که در ۵۰ سال قدمت این جایزه توانسته آن را بدست آورد.
اگر چه نسخه چاپی از همان ابتدا با استقبال خوبی روبرو شود، اما اونداجه بر این باور است که اقتباس موفق سینمایی سال ۱۹۹۶ که برنده ۹ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم شد بود که باعث شد کتاب او زندگی دوبارهای یابد. نسخه کتابی که بسیار تراژیک و احساسی است داستان یک عشق فنا شده را به شکلی شاعرانهتر و درونگرایانهتر به تصویر میکشد در حالی که در نسخه سینمایی داستان بسیار سرراست است حتی زمانی که از فلش بک استفاده میشود.
منبع :برترینها
نوشته کتابهایی که به فیلمهای موفقی بدل شدند اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
رنگیترین فیلمهای تاریخ سینما!
رنگ با سینما همان کاری را کرد که مزههای مختلف با بستنی کردند: تبدیل کردن یک چیز خوب به یک چیز فوق العاده. یک کارگردان میتواند از رنگ برای تغییر تمرکز، برجسته کردن یک چیز یا تنها افزایش جنبه زیبایی شناختی فیلم استفاده نماید. در ادامه این مطلب میخواهیم به این ترفند کارگردانی برای مورد اخیر که همان زیبایی بصری است بپردازیم و بهترین فیلمهای تاریخ سینما از لحاظ پررنگ بودن را به شما معرفی کنیم.
۱۰- آواتار (۲۰۰۹)
فیلم «آواتار» (Avatar) یک ضیافت جلوههای ویژه دیگر از جیمز کامرون است که داستان آن در یک سیاره فرازمینی به نام پاندورا رخ میدهد و داستان فضایی فیلم، کارگردان را مسلح به آزادی کامل برای استفاده مطلق از تصور و نقب زدن به تصویرسازی سورئال میسازد. کامرون تصورات و تجسمهای خود را در هر زمینهای برای خلق یک دنیای مسحور کننده جدید رها میسازد. همچنین رنگ آبی بدن شخصیتهای فیلم اشارهای زیرکانه به اهمیتی بود که در دنیای واقعی به رنگ پوست مردمان میدهیم. تصمیمات زیبایی شناختی آگاهانه در ترکیب با زیبایی تکنولوژیکی به خلق یک داستان حیرت انگیز در قالب یک داستان عاشقانه دوست داشتنی تبدیل میشود.
۹- مولین روژ (۲۰۰۱)
در فیلم «مولین روژ» (Moulin Rouge) داستان دو دلداده بدشانس در یک فضای بوهمیایی در منطقه مونت مارتر پاریس و در عصر طلایی فرانسه حکایت میشود. کمتر رابطه عاشقانهای میتواند مانند این فیلم یک فضای پیچیده و پر آب و رنگ داشته باشد و کنتراست رنگها بین کریستین و ساتین باعث شده که «مولین روژ» یک نمایش تاثیرگذار باشد. در این فیلم به شکلی هنرمندانه از رنگهای فراوان با سایههایی نرم استفاده میشود تا مخاطب را سرگرم و متوجه نگه دارند.
۸- سقوط (۲۰۰۶)
کودکان شفافترین و رنگینترین تصورات را دارند و این همان چیزی است که شخصیت الکساندریای کوچک در «سقوط» (The Fall) نیز دارد. این فیلم یک ضیافت افسار گسیخته بصری است، سفری از واقعیت به دنیای قلمروهای مرموز. شاید بتوان این فیلم را وحشیترین تصویری دانست که یک کارگردان تاکنون داشته است. تارسم سینگ این فیلم را در مدت ۴ سال در ۲۸ کشور جهان فیلم برداری کرده است و برای تولید سکانسها از هیچ تصویرسازی کامپیوتری استفاده نکرده است.
این همان چیزی است که هنگام تماشای هزارتوهای درماندگی، راه پلهای زیگزاگ حیرت انگیز و مردی که از درون یک درخت در حال سوختن بیرون میآید شما را حیرت زده میسازد. این فیلم را میتوان تلاشی شجاعانه برای خلق یک زیبایی رنگی بادوام دانست.
۷- گیسو کمند (۲۰۱۰)
شما نیز منتظر یکی از انیمیشنهای والت دیزنی در این فهرست بودید، مگر نه؟! انیمیشن «ژولیده» (Tangled) یک برداشت و تصویرسازی مدرن از داستان کلاسیک برادران گریم با عنوان راپونزل است. اگر چه دیزنی انیمیشنهای زیادی با خط داستانی، بازیگران و موسیقی بهتر و جذابتر دارد، اما زیبایی بصری «گیسو کمند» یکی از بهترینها در نوع خود است که توسط این استودیو تولید شده است.
این فیلم یک سبک هنری منحصربفرد را با ترکیب جلوههای ویژه کامپیوتری و سبک انیمه سازی سنتی را در پیش میگیرد تا بیشترین حس مربوط به یک نقاشی زنده را ایجاد کند. سکانس دیدنی که در آن شخصیتهای اصلی داستان تماشاگر هزاران فانوس با بن مایه غروب آفتاب هستند که روی دریاچه شناور مانده اند برای قرار دادن «گیسو کمند» در این فهرست کافی است.
۶- زندگی پی (۲۰۱۲)
کمتر فیلمی به اندازه «زندگی پی» (Life of Pi) ساخته آنگ لی هم از جلوههای بصری خیره کننده و داستانی چنین غنی برخوردار است. این فیلم داستان پی ۱۶ ساله را روایت میکند که در دل دریا دچار دردسر شده و از این تجربه تلخ برای ورود به یک ماجراجویی حیرت انگیز استفاده میکند و همزمان یک رابطه غیرمنتظره و متفاوت را با یک بازمانده دیگر که یک ببر بنگالی ترسناک است ایجاد میکند. در حالی که جستجوی خشکی پی را به طور مدام از واقعیت به فانتزی میبرد، بیننده شاهد جلوههای بصری و سه بعدی خیره کنندهای است که استاندارد جدیدی برای فیلمهای آینده ترسیم کرده و به معنای واقعی کلمه به شکلی شاعرانه انسان را به هیجان میآورد.
۵- آملیا (۲۰۰۱)
شیطنتهای آملیا پولین برای آوردن خوشبختی به زندگی کسانی که اطرافش هستند معمای این فیلم فرانسوی دوست داشتنی و تاثیرگذار با عنوان «آملیا» (Amelie) را تشکیل میدهند و این گرما و محبت از طریق رنگهای روشن فیلم خود را نشان میدهند. یک نور زرد رنگ براق در تمام فیلم حاضر است با رگههایی از رنگ سبز و قرمز که احساسات فانی را نشان میدهند. این رنگها لنزهایی مات هستند که از طریق آنها دیدگاه آملیا در مورد شهر پاریس را میبینیم. «آملیا» موفق میشود یک احساس سورئال و منحصربفرد و همزمان قابل درک را در تمام طول داستان به تصویر بکشد.
۴- هتل گرند بوداپست (۲۰۱۴)
شخصیتهای عجیب و غریب با دیالوگهای تند، زیبایی کلاسیک و جلوههای بصری استادانه و توجه بسیار دقیق به جزییات خصوصیت اصلی وس اندرسون در فیلم هایش است و «هتل گرند بوداپست» (The Grand Budapest Hotel) تلاش او برای ساخت یک دنیای رنگین متعلق به خودش را نشان میدهد که وس اندرسون با جریان رنگها برای نشان دادن گذر زمان بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۸۰ از آنها استفاده میکند.
اگر چه کت ارغوانی شخصیت اصلی داستان یک جلوه رنگی تند است، اما اندرسون با آن وسواس همیشگی و مثال زدنی خود در مورد تقارن و رنگهای حساس، اگر بخواهد میتواند یک حمام خون را زیبا و حیرت انگیز جلوه دهد.
۳- درخت زندگی (۲۰۱۱)
نوبت به یک کارگردان دیگر میرسد که در زمینه جلوههای بصری زیاده روی میکند. چیزهای زیادی در مورد «درخت زندگی» (The Tree of Life) گفته شده است. چه یک شاهکار سینمایی و چه یک سبک آشفته هنری شخصی باشد، اما همه بر سر یک موضوع در مورد فیلم توافق دارند و آن این است که «درخت زندگی» یکی از زیباترین فیلمهای تاریخ سینما از لحاظ بصری است.
اشتیاق ترنس مالیک برای جستجو در وجود خداوند و ماهیت درونی انسانیت باعث شکل گیری برخی از بهترین جلوههای بصری تاریخ سینما میشود؛ درست مانند رنگهای روشن غروب آفتاب که از میان شاخههای یک درخت دیده میشود، جریان آب زندگی بخش یا پروانهای که روی دست یک زن مینشیند. «درخت زندگی» یک تجربه بصری درمانگر است.
۲- در حال و هوای عشق (۲۰۰۰)
برای شرح زیبایی پویای فیلمی که در درون خود نیز به دیالوگ زیادی برای برانگیختن عمیقترین و زیباترین احساسات انسانی متوسل نمیشود چه میتوانیم بگویم؟ شاید من نفر یک میلیاردم باشم که فیلم «در حال و هوای عشق» (In The Mood For Love) را یک شعر در قالب تصویر توصیف میکند، اما حقیقت این است که هیچ راه دیگری برای توصیف زیباییهای این فیلم وجود ندارد.
دست مانند دیگر جنبههای فیلم، رنگهای مورد استفاده در فیلم نیز بی نقص و حیرت انگیزند. رنگهای گرم قرمز- زرد نشان دهنده عشق عمیق، اما همراه با خویشتنداری و احتیاط شخصیتهای فیلم هستند با رگههایی از رنگ سبز که ترس و بیم را نمایندگی میکند. میتوان «در حال و هوای عشق» را بدون زیرنویس و بدون اینکه زبان آن را فهمید تماشا کرد و همچنان تمام احساسی که فیلم میخواهد منتقل کند را درک نمود.
۱- سه گانه سه رنگ (۱۹۹۳-۱۹۹۴)
برای برتری یافتن بر فیلم قبلی نیاز به سه فیلم در یک قالب داریم. آبی، سفید و قرمز رنگهای پرچم فرانسه از سمت چپ به راست هستند و داستان هر یک از فیلمهای سه گانه «سه رنگ» (Three Colors) بر اساس سه ایده آل سیاسی در شعار جمهوری فرانسه ساخته شده است: آزادی، برابری و اتحاد. ژولیت بینوش در قسمت «آبی» (Blue) بعد از اینکه فرزند و شوهرش را از دست میدهد به آزادی برای شروع یک زندگی جدید دست مییابد یا شاید بتوان گفت که دیگر آزادی برای زندگی کردن ندارد. زبیگنیو زاماچوفسکی در «سفید» (White) بعد از تلاش زیاد و دچار دردسر شدنهای زیاد در مسیر رفتن به پاریس توسط همسر زیبایش از خانه بیرون انداخته میشود.
در زادگاهش در لهستان، او میخواهد چنان ثروتمند شود که بتواند با همسر زیبایش برابر باشد و از او انتقام بگیرد. والنتین و قاضی پیر در «قرمز» (Red) اتحاد قلبی را دارند که از موانع زمانی و جنسیتی فراتر میرود، زیرا هر دوی آنها تصوری مشابه دارند. چنین بیان تاثیرگذاری تنها با استفاده از رنگها به شایستگی در صدر این فهرست قرار میگیرد.
منبع :برترینها
نوشته رنگیترین فیلمهای تاریخ سینما! اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
با پرفروشترین و موفقترین انیمیشنهای تاریخ سینما آشنا شوید
فیلمهای انیمیشن معمولاً در باکس آفیس عملکرد خوبی دارند. والدین به این فیلمها به چشم ابزاری برای پرت کردن حواس فرزندان خود برای چند ساعت نگاه میکنند و سینما نیز یک مکان بی نقص برای نشستن و در آرامش نگاه کردن به مخلوقاتی رنگی چموشی است که این ور و آن ور میروند. والدین به دنبال محتواهای مناسب خانواده هستند، به همین دلیل است که کمپانیهای تولید کننده فیلم محصولات خاصی را برای آنها تولید میکنند. در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با موفقترین و پرفروشترین فیلمهای انیمیشن تاریخ سینما آشنا کنیم.
۲۰- دانشگاه هیولاها (۲۰۱۳)
میزان فروش: ۷۴۴.۲۲۹.۴۳۷ دلار
پیش درآمد بسیار مورد انتظار انیمیشن «شرکت هیولاها» (Monsters,Inc) با عنوان «دانشگاه هیولاها» (Monsters University) ما را با نحوه آشنایی مایک و سالی در دانشگاه هیولاها آشنا میسازند و مشخص شد که این دو همیشه با هم دوست نبوده اند. جالب این است که کمپانی دیزنی انیمیشنی در مورد دانشگاه ساخت درست زمانی که بچههایی که روزگاری عاشق «شرکت هیولاها» بودند ۱۸ ساله شده و در آستانه ورود به دانشگاه بودند. این اتفاق کاملاً عمدی و با برنامه ریزی صورت گرفت و به همین دلیل بود که «دانشگاه هیولاها» به فروش قابل توجه ۷۴۴.۲۲۹.۴۳۷ دلاری در گیشه دست یافت.
۱۹- ماداگاسکار ۳: تحت تعقیبترینهای اروپا (۲۰۱۲)
میزان فروش: ۷۴۶.۹۲۱.۲۷۴ دلار
انیمیشن «ماداگاسکار ۳: تحت تعقیبترینهای اروپا» (Madagascar ۳: Europe’s Most Wanted) پرفروشترین عنوان در میان فرانچایز ماداگاسکار است. گلوریا، ملمن، الکس و مارتی در این انیمیشن به سختی در تلاشند خود را به خانه شان نیویورک برسانند، اما در این بین با دردسرهایی مواجه میشوند. به خاطر تعقیب سازمان کنترل حیوانات، آنها دور اروپا را میزنند و حتی برای مدت کوتاهی سر از سیرک در میآورند. به نظر میرسد که سینماروها تمام آن تعقیب و گریزها در سراسر اروپا را دوست داشتند، زیرا این فیلم به فروش ۷۴۶.۹۲۱.۲۷۴ دلاری در گیشه دست یافت.
۱۸- شرک برای همیشه (۲۰۱۰)
میزان فروش: ۷۵۲.۶۰۰.۸۶۷ دلار
این اولین فیلم از سری فیلمهای شرک است که در این فهرست از آن نام میبریم. فیلمهای این فرانچایز هر چقدر که پیش میرفتند با استقبال و فروش کمی روبرو میشدند و چهارمین و آخرین اپیزود این فرانچایز با عنوان «شرک برای همیشه» (Shrek Forever After) به اندازه اپیزودهای قبلی فروش نداشت. با این وجود «شرک برای همیشه» نیز درآمد خوبی برای استودیو DreamWorks داشته و در مجموع توانست ۷۵۲.۶۰۰.۸۶۷ دلار فرو داشته باشد.
۱۷- شرک سوم (۲۰۰۷)
میزان فروش: ۷۹۸.۹۵۸.۱۶۲ دلار
در «شرک سوم» (Shrek the Third) شرک و فیونا در مییابند که پدر و مادر بودن تا چه اندازه میتواند دشوار باشد به ویژه وقتی که سه بچه غول داشته باشید. «شرک سوم» کمی فروش بیشتری نسبت به «شرک برای همیشه» داشت، اما نتوانست به فروش «شرک ۲» برسد. به نظر میرسد که سینماروها عاشق بچه غولها داشته و از آنجایی که شخصیت شرک در آن دوران یک شخصیت محبوب بود، برای تماشای آن ۷۹۸.۹۵۸.۱۶۲ دلار پرداختند.
۱۶- کوکو (۲۰۱۷)
میزان فروش: ۸۰۷.۰۸۲.۱۹۶ دلار
انیمیشن «کوکو» (Coco) فیلمی بود که توانست در مراسم اسکار انیمیشن «بچه رییس» (The Boss Baby) را شکست داده و جایزه اسکار بهترین انیمیشن سال را بدست آورد. این فیلم داستان یک پسربچه ۱۲ ساله به نام میگل را روایت میکند که از خانه اش در مکزیک به سرزمین مردگان منتقل میشود. در مدت حضورش در این دنیا او ممنوعیت روی آوردن به موسیقی در خانواده اش را نادیده گرفته و به کمک جد مادری اش به خواسته خود میرسد. انیمیشن «کوکو» موفقیت بزرگی بود و هم کودکان و هم والدین از تماشای آن لذت بردند به همین دلیل بود که این انیمیشن به فروش قابل توجه ۸۰۷.۰۸۲.۱۹۶ دلار رسید.
۱۵- درون بیرون (۲۰۱۵)
میزان فروش: ۸۵۷.۶۱۱.۱۷۴ دلار
انیمیشن «درون بیرون» (Inside Out) نگاهی منحصربفرد به شکل گیری فرآیندهای احساسی در انسان میاندازد. این انیمیشن مغز انسان را به شکلی که تاکنون دیده نشده به ما نشان میدهد، در قالب احساسات انسانی سازی شدهای که هر یک بخش متفاوتی از وجود ما را کنترل میکنند. هم کودکان و هم والدین شیفته زیبایی شاعرانه خاص این انیمیشن شدند. ایمی پوهلر که صداپیشگی شخصیت شادی را بر عهده داشت که در ذهن دخترک کوچولوی داستان شادیهای او را کنترل میکرد. این انیمیشن به فروش ۸۵۷.۶۱۱.۱۷۴ دلاری دست یافت.
۱۴- زندگی پنهان حیوانات خانگی (۲۰۱۶)
میزان فروش: ۸۷۵.۴۵۷.۹۳۷ دلار
انیمیشن «زندگی پنهان حیوانات خانگی» (The Secret Life of Pets) در مورد تمامی اتفاقاتی است که ممکن است با ترک کردن خانه هایمان، برای حیوانات خانگی مان رخ دهد. صداپیشگان شناخته شدهای مانند لوییس سی کی، اریک استون استریت، کوین هارت، استیو کوگان، الی کمپر و آلبرت بروکس از صداپیشگان اصلی شخصیتهای این انیمیشن بودند و حضور این همه ستاره در مقام صداپیشه کمک بزرگی به این انیمیشن کرد که به فروش ۸۷۵.۴۵۷.۹۳۷ دلاری در گیشه برسد.
۱۳- عصر یخبندان: رانش قارهای (۲۰۱۲)
میزان فروش: ۸۷۷.۲۴۴.۷۸۲ دلار
«عصر یخبندان: رانش قاره ای» (Ice Age: Continental Drift) چهارمین اثر در فرانچایز عصر یخبندان بود که همان صداپیشگان قبلی در آن حضور داشتند و کیکی پالمر، نیکی میناژ، دریک، جنیفر لوپز و پیتز دینکلیج نیز در نقش شخصیتهای جدید صداپیشگی میکردند. این انیمیشن با فروش قابل توجه ۸۷۷.۲۴۴.۷۸۲ دلار به پرفروشترین انیمیشن سال ۲۰۱۲ تبدیل شد.
۱۲- عصر یخبندان: ظهور دایناسورها (۲۰۰۹)
میزان فروش: ۸۸۶.۶۸۶.۸۱۷ دلار
«عصر یخبندان: ظهور دایناسورها» (Ice Age: Dawn of the Dinosaurs) سومین قسمت از مجموعه انیمیشنهای عصر یخبندان بود که در آن شخصیت سید (تنبل) توسط یک تیرانوسوروس ماده و پس از دزدیدن تخم هایش اسیر ربوده میشوند. دوستانش باید او را نجات دهند و در این مسیر آنها با دنیای گمشده دایناسورها در زیر یخ مواجه میشوند. «عصر یخبندان: ظهور دایناسورها» پرفروشترین قسمت در فرانچایز خود است که در سراسر جهان به فروش ۸۸۶.۶۸۶.۸۱۷ دلاری دست یافت.
۱۱- شرک ۲ (۲۰۰۴)
میزان فروش: ۹۱۹.۸۳۸.۷۵۸ دلار
بالاخره به پرفروشترین قسمت از فرانچایز شرک رسیدیم. در «شرک ۲» (Shrek ۲)، شرک شربتی مینوشد که هم او و هم فیونا را بار دیگر به انسان تبدیل میسازد. همچنین در فرآیندی مشابه الاغ داستان به یک اسب زیبای سفید تبدیل میشود. شوربختانه این تغییر باعث میشود که فیونا فکر کند شخصیت شاهزاده افسونگر همان شرک است و بدین ترتیب دردسر و آشفتگی روابط آغاز میشود. همچنین در این فیلم است که با شخصیت «گربه چکمه پوش» آشنا میشویم که البته نقش مهمی در فروش ۹۱۹.۸۳۸.۷۵۸ دلاری فیلم داشت.
۱۰- در جستجوی نمو (۲۰۰۳)
میزان فروش: ۹۴۰.۳۳۵.۵۳۶ دلار
بالاخره به ۱۰ فیلم انیمیشن پرفروش تاریخ سینما رسیدیم. انیمیشن «در جستجوی نمو» (Finding Nemo) دهمین انیمیشن پرفروش تاریخ سینماست. در این فیلم یک دلقک ماهی کوچک به نام نمو گم میشود و پدرش، مارلین، تلاش برای پیدا کردن او را آغاز میکند. بعد از انتشار این فیلم فروش دلقک ماهی افزایش قال توجهی داشت که نشان دهنده موفقیت بالای این فیلم بود. انیمیشن «در جستجوی نمو» در نهایت ۹۴۰.۳۳۵.۵۳۶ دلار فروش داشت.
۹- شیر شاه (۱۹۹۴)
میزان فروش: ۹۶۸.۴۸۳.۷۷۷ دلار
شما را نمیدانم، اما به نظر خودم و بسیاری دیگر، انیمیشن «شیر شاه» (The Lion King) بهترین انیمیشن ساخته شده توسط استودیو والت دیزنی در تاریخ خود است. این انیمیشن همه چیز دارد، یک فیلم نامه شکسپیری، ترانههای التون جان، یک گراز بدبو و یک داستان عاشقانه تاثیرگذار و البته شیرها. «شیر شاه» یکی از قدیمیترین فیلمهای این فهرست است که نشان میدهد این فیلم در طول این همه سال هم هنوز از اعتبار و محبوبیت سابق خود نیفتاده است. «شیر شاه» در زمان خود ۹۶۸.۴۸۳.۷۷۷ دلار در گیشه فروخت.
۸- من نفرت انگیز ۲ (۲۰۱۰)
میزان فروش: ۹۷۰.۷۶۱.۸۸۵ دلار
بعد از موفقیت قسمت اول، استودیو یونیورسال پیکچرز خیلی سریع به سراغ قسمت دوم رفت و «من نفرت انگیز ۲» (Despicable Me ۲) را ساخت. این بار شخصیت گرو بازگشته و یک وسیله اسراسرآمیز با استفاده از یک آهنربای غول پیکر یک سلاح هستهای به نام PX-۴۱ را از یک آزمایشگاه سری در مدار قطب شمال به سرقت میبرد. البته اینجا هم مینیونها در فیلم حضور دارند که سهم زیادی در فروش ۹۷۰.۷۶۱.۸۸۵ دلاری فیلم داشتند.
۷- زوتوپیا (۲۰۱۶)
فروش فیلم: ۱.۰۲۳.۷۸۴.۱۹۵ دلار
«زوتوپیا» (Zootopia) یک انیمیشن کامپیوتری ساخته استودیو دیزنی بود که جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، ادریس البا، جنی اسلیت، نیت تورنس، بانی هانت، جی کی سیمونز، اکتاویا اسپنسر و شکیرا در آن صداپیشگی میکردند. این فیلم داستان رابطه غیرمتعارف یک خرگوش در مقام افسر پلیس و یک روباه خلاقکار را در یک شهر متعلق به حیوانات انسانی شده روایت میکند که به دلیل جذابیتهای داستان توانست به فروش ۱.۰۲۳.۷۸۴.۱۹۵ دلاری دست یابد.
۶- در جستجوی دوری (۲۰۱۶)
میزان فروش: ۱.۰۲۸.۵۷۰.۸۸۹ دلار
در دنباله ساخته شده بر داستان «در جستجوی نمو»، دوری سفری ماجراجویانه را برای اینکه از کجا آمده آغاز میکند. او والدینش را در یک آکواریوم ملاقات میکند، جایی که با مخلوقات شگفت انگیزی دیگری آشنا میشود. انیمیشن «در جستجوی دوری» (Finding Dory) در باکس آفیس عملکرد بسیار خوبی داشت که نقش الن دجنرس در نقش دوری را نباید در این موفقیت نادیده گرفت. این فیلم در نهایت توانست به فروش بین المللی ۱.۰۲۸.۵۷۰.۸۸۹ دلاری برسد.
۵- من نفرت انگیز ۳ (۲۰۱۷)
میزان فروش: ۱.۰۳۴.۷۹۹.۴۰۹ دلار
قسمت سوم «من نفرت انگیز» در سال ۲۰۱۷ منتشر شد و در آن شخصیت گرو با برادر دوقلوی گمشده اش درو همراه میشود تا بالتازار برت را شکست دهند که در کودکی با ناملایماتی روبرو شده و اکنون به یک انسان شرور تبدیل شده است. این فیلم در نهایت به فروش ۱.۰۳۴.۷۹۹.۴۰۹ دلاری دست یافت.
۴- داستان اسباب بازی ۳ (۲۰۱۰)
میزان فروش: ۱.۰۶۶.۹۶۹.۷۰۳ دلار
«داستان اسباب بازی ۳» (Toy Story ۳) پرفروشترین قسمت از مجموعه انیمیشنهای داستان اسباب بازی تاکنون است و باید منتظر اکران قسمت چهارم این مجموعه در ژوئن ۲۰۱۹ باشیم تا ببینیم فروش آن به چه عددی خواهد رسید. در قسمت سوم این مجموعه، وودی و دوستانش به طور تصادفی به یک مرکز سالمندان میروند و در ادامه تمام تلاش خود را به کار میگیرند که نزد اندی بازگردند. این فیلم بسیاری را تحت تاثیر قرار داد حتی آنهایی که دیگر برای بازی کردن با اسباب بازی بیش از حد پیر شده بودند و به همین دلیل نباید از فروش ۱.۰۶۶.۹۶۹.۷۰۳ دلاری فیلم تعجب کرد.
۳- مینیونها (۲۰۱۵)
میزان فروش: ۱.۱۵۹.۳۹۸.۳۹۷ دلار
در نهایت مینیونها توانستند فیلم مربوط به خود را داشته باشند. فیلم «مینیون ها» (Minions) در سال ۲۰۱۵ منتشر شد و دیگر از آن زمان تاکنون جزئی از دنیای دوست داران انیمیشنهای کودکانه بوده اند. از صداپیشگان این انیمیشن میتوان به پیر کافین در چندین نقش، ساندرا بولاک، جان هام، مایکل کیتون، آلیسون جینی، استیو کوگان و جنیفر ساوندرز اشاره کرد. سینماروها به معنای واقعی کلمه دیوانه این فیلم و هر چیز و هر جایی که ربطی به مینیونها داشت شدند و فیلم نیز به فروش قابل توجه ۱.۱۵۹.۳۹۸.۳۹۷ دلار دست یافت.
۲- شگفت انگیزان ۲ (۲۰۱۸)
میزان فروش: ۱.۲۴۲.۸۰۵.۳۵۹ دلار
«شگفت انگیزان ۲» (Incredibles ۲) ارزش این همه انتظار را داشت. این دنباله انیمیشنی ۱۴ سال پس از اولین قسمت منتشر شد و تماشای دوباره شخصیتهای این انیمیشن بسیاری را شگفت زده کرد. «شگفت انگیزان ۲» در مجموع به فروش ۱.۲۴۲.۸۰۵.۳۵۹ دلاری دست یافت و همه سنین برای تماشای آن به سینماها رفتند و فکر میکنم کسی از تماشای فیلم ناامید و پشیمان به خانه بازنگشت.
۱-منجمد (۲۰۱۳)
میزان فروش: ۱.۲۹۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار
این لحظهای است که همه منتظر آن بودیم. «منجمد» (Frozen) پرفروشترین انیمیشن تمام دوران است و همه انتظار رسیدن به آن در این فهرست را میکشیدید. این انیمیشن داستانی جذاب در مورد خواهری، قهرمان بودن و بسیاری چیزهای دیگر است که در باکس آفیس به فروش ۱.۲۹۰.۰۰۰.۰۰۰ دلار دست یافت.
منبع :برترینها
نوشته با پرفروشترین و موفقترین انیمیشنهای تاریخ سینما آشنا شوید اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
چهره واقعی شخصیتهای «بازی تاج و تخت»، بر اساس کتاب
وقتی که پای سریال محبوب «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) به میان میآید، بسیاری از شخصیتهای سریال با آن چیزی که در مجموعه کتابهای جورج آر آر مارتین، «ترانهای از یخ و آتش» (A Song of Ice and Fire)، آمده تفاوتهای کم یا زیاد دارند. گاهی اوقات به خاطر دلایل عملی یا روایی، تهیه کنندگان یا نویسندگان مجبور میشوند که ظاهر شخصیتهای سریال را تغییر دهند.
در ادامه این مطلب میخواهیم تصاویری از شخصیتهای سریال «بازی تاج و تخت» و نسخهای از این شخصیتها که در کتابهای مارتین توصیف شده را در کنار یکدیگر قرار دهیم تا تفاوت این دو مشخص شود.
۱-یارا/آشا گریجوی
نویسندگان سریال «بازی تاج و تخت» تصمیم گرفتند که در نسخه سریالی اسم آشا گریجوی را به یارا گریجوی تغییر دهند تا با نام اوشا، نگهبان وحشی ریکان استارک اشتباه گرفته نشود. اما اسم تنها چیزی نیست که در مورد این شخصیت تغییر کرده است. شخصیت یارا گریجوی همان اعتماد به نفس و زبان تند آشا را دارد، اما ظاهر این دو تفاوتهایی را نشان میدهند.
توصیف مارتین از این شخصیت: ثیون برگشت تا او را برانداز کند. او چیزی که میدید را میپسندید. در همان نگاه اول فهمید که او یک آیرون بورن است: لاغراندام و با پاهای بلند با موهایی مشکی و کوتاه، پوستی سرد و رنگ پریده، دستهای محکم و قوی و خنجری در کمر. بینی اش برای صورت لاغرش بیش از حد بزرگ و نوک تیز بود، اما لبخندش این نقش را جبران کرده بود.
مطابقت با شخصیت سریال: ۴ از ۱۰- در عکس دستکاری شده موهای آشا مشکی و کمی کوتاهتر و صورتش باریکتر و مردانهتر شده با بینی نوک تیزتر و رو به پایین تر.
۲-برن استارک
شخصیت برن استارک در سریال که توسط آیزاک همپستد رایت به تصویر کشیده میشود در واقع با آنچه که در کتابهای مارتین توصیف شده تفاوت دارد. اغلب فرزندان استارک در کتابهای «ترانهای از یخ و آتش» بیشتر به ظاهر خاندان تالی (خانواده مادری) شباهت دارند غیر از آریا. در سریال، این موضوع تا حدود زیادی نادیده گرفته شده است و تنها سانسا و راب در حد کمتری شباهت زیادی به مادرشان، کاتلین، دارند. به جای موها و چشمهای قهوه ای، برن باید موهای قهوهای مایل به قرمز و چشمان آبی تالیها را میداشت با صورتی جدی تر.
توصیف مارتین از این شخصیت: کاتلین همیشه فکر میکرد که راب شبیه اوست؛ مانند برن و ریکان و سانسا. او رنگ تالیها را داشت، موهای قهوهای مایل به قرمز و چشمهای آبی.
مطابقت با شخصیت سریال: ۷ از ۱۰- در عکس دوم از لنزهای آبی رنگ و کمی رنگ مایل به سرخ برای موهای برن استفاده شده تا بیشتر به دسته تالیها شبیه باشد.
۳-برین اهل تارث
بخشی از تراژدی برین اهل تارث به میزان علاقه او به عاشق شدن و دوست داشته شدن باز میگردد، اما او خوب میداند که با استانداردهای وستروسی دختری غیرطبیعی و زشت است، غیر از چشمهای بزرگ و آبی رنگ زیبایش. گویندولین کریستی، بازیگر این نقش زن زیبایی است، اما اگر چه از لحاظ قد، رنگ مو و فرم ظاهری بسیار بی نقص به نظر میرسد، اما شباهت زیادی با شخصیت برین در کتابهای مارتین ندارد. در سراسر کتاب ها، او نبردهای متعددی با دشمنانش دارد که صدمات و آسیبهای بیشتری به او وارد میکند. نبرد با برادران شجاع (Brave Companions) باعث شکستن ۲ دندان او شده و حمله به او در یک مهمانخانه در کراس رودز نیز باعث گاز گرفته شدن و کنده شدن نیمی از گونه او میشود.
توصیف مارتین از این شخصیت: زیبا صدایش میکردند…، اما به تمسخر. موهای زیر کلاه شبیه کاههای کثیف لانه سنجابها بود و صورتش… چشمهای برین بزرگ و بسیار آبی رنگ بودند، چشمهای یک دختر جوان، اعتماد ساز و بی ریا، اما مابقی… ویژگیهای ظاهری او بسیار پهن و خشن بود، دندان هایش نمایان و کج و معوج، دهانش بسیار گشاد، لب هایش چنان قلمبه بود که انگار ورم کرده اند. هزاران کک مک گونه و پیشانیش را خال خالی کرده بود و بینی اش بیش از یک بار شکسته بود.
مطابقت با شخصیت سریال: ۴ از ۱۰- در عسک کناری چشمهای برین را بزرگتر و آبیتر کرده ایم و لایهای بزرگ از کک مک و کمی خمیدگی در بینی. دهان گشادتر و ورقلمبیدهتر باعث مخفی ماندن دندانهای نامرتب و شکسته او شده و یک جای زخم بزرگ روی صورتش کاشته شده تا با آنچه که در کتاب آمده شباهت بیشتری داشته باشد.
۴-داریو ناهاریس
تاکنون سازندگان سریال «بازی تاج و تخت» دو شانس متفاوت برای داشتن بهترین ظاهر از داریو ناهاریس داشته اند و هر دو بار شکست خورده اند. اگر چه نمیتوانید آنها را به خاطر در پیش گرفتن رویهای متفاوت برای داریو ناهاریس سرزنش کنید، زیرا موهای چند رنگ و یک ریش چنگالی ظاهر و جذابتی خوبی در روی صفحه تلویزیونی ایجاد نمیکند.
توصیف مارتین از این شخصیت: داریو ناهاریس برای یک مرد تایروشی نیز بسیار جلف و پر ادا بود. ریشهای او به سه شاخه تقسیم شده و با رنگ آبی رنگ آمیزی شده بودند، درست مانند رنگ چشمها و موهای مجعدش که روی یقه اش افتاده بود. سبیل نوک تیزش نیز طلایی رنگ شده بود.
مطابقت با شخصیت سریال: ۲ از ۱۰- تغییرات ایجاد شده در ظاهر داریو ناهاریس نسبت به نسخه سریالی بسیار قابل توجه و البته خنده دار است. موهای او بلندتر شده تا به یقه اش برسند و برای مطابقت با رنگ چشم هایش با رنگ آبی ملایم رنگ آمیزی شده اند. ریش او به سه شاخه تقسیم شده و با همان رنگ آبی چشمها و موی سر رنگ آمیزی شده اند و در آخر سبیل نوک تیز طلایی که نشان میدهد سازندگان سریال «بازی تاج و تخت» بی جهت ظاهر این شخصیت را تغییر نداده اند.
۵-دنریس تارگرین
اگر تفاوتهای سنی را کنار بگذاریم، تیم انتخاب بازیگران سریال «بازی تاج و تخت» بهترین انتخاب را در برگزیدن امیلیا کلارک زیبارو برای شخصیت دنریس تارگرین داشته اند. البته تفاوتهایی در نسخه سریالی و کتابی این شخصیت وجود دارد، به ویژه در زمینه چشمها و رنگ موها.
توصیف مارتین از این شخصیت: آنها تزییناتی که مجیستر ایلیریو آورده بود را به او پوشاندند و سپس پیراهن بلند، ابریشم گوجهای پررنگی که رنگ بنفش چشم هایش را بیشتر برجسته میساخت. ویسریس گفت: «او بیش از حد لاغر است». موهای او [ویسریس]مانند موهای دنریس بلوند-نقرهای بود و خیلی محکم پشت سرش جمع شده بوند و با یک سنجاق ساخته شده از استخوان اژدها بسته شده بود.
مطابقت با شخصیت سریال:۸ از ۱۰- در تصویر دستکاری شده، چشمهای دنریس را بنفشتر کرده و موهایش را کوتاهتر کرده ایم. بر اساس توصیفات کتابهای مارتین، او پس از آتشی که باعث باز شدن تخم اژدهاهایش شد موهایش را به طور کامل از دست و هنگام فرار از گودالهای مبارزه در میرین و سوار بر دروگون، موهایش بار دیگر سوخت. بدین ترتیب به نظر میرسد که هنگام رسیدن به وستروس موهای او در این حدی که در تصویر میبینیم بوده باشد.
۶-یورون گریجوی
اگر چه فیلو آسبیک مهارت فوق العادهای از خود برای ایفای نقش یورون گریجوی نشان داده، اما شوربختانه در سریال بسیاری از مشخصات ظاهری که بر ترسناکی این شخصیت میافزاید نادیده گرفته شده است. شخصیت یورون در سریال شباهت زیادی به یارا و ثیون گریجوی دارد، اما باید ظاهر بسیار ترسناک تری میداشت، زیرا بخش زیادی از ترسناکی این شخصیت در کتابها به ظاهر دگرجهانی او باز میگردد.
توصیف مارتین از این شخصیت: یورون خوش سیماترین پسر لرد کویلون بود و ۳ سال تبعید تغییری در این موضوع ایجاد نکرده بود. موهای سر او هنوز هم مانند نیمه شب دریا سیاه بود و هیچ موی سفیدی در آن دیده نمیشد و صورتش نیز هنوز زیر ریش مرتب تیره اش صاف و بی رنگ بود. یک تکه پوست چرمی روث چشم چپ یورون را پوشانده بود، اما چشم راستش مانند آفتاب تابستان آبی بود. ویکتاریون گریجوی چشمهای خندانش را دید و گفت: «چشم کلاغی». یورون لبخندی زد و پاسخ داد: «شاه چشم کلاغی». لب هایش در نور چراغ بسیار تیره به نظر میرسید، خونمرده شده و آبی رنگ.
مطابقت با شخصیت سریال: ۴ از ۱۰- موهای سر و ریش یورون باید مانند پرهای کلاغغ سیاه میبود و در تصویر کناری چشم بند مشهورش را نیز به او داده ایم. چشم خندانش بسیار آبی است هر چند چشم دیگری که زیر چشم بند چرمی قرار دارد مانند مرگ سیاه است. لب هایش به خاطر اعتیادش به یک نوشیدنی مخدر که سایه غروب نامیده میشود مانند خونمردگی آبی رنگ هستند.
۷-سندور «سگ شکاری» کلیگین
گریمورهای سریال «بازی تاج و تخت» کار خارق العادهای برای نشان دادن زخمها و افتادگی پوست یک طرف صورت سندور کلیگین انجام داده اند، اما ظاهراً کافی نبوده است. خوانندگان کتابهای مارتین میدانند که ظاهر شخصیت سندور در کتابها بسیار ترسناک است که البته دلیل خاص خود را دارد.
توصیف مارتین از این شخصیت: طرف راست صورتش استخوانی بود با استخوان گونه بیرون زده و یک چشم خاکستری زیر یک ابروی پرپشت. بینی او بزرگ و عقابی بود. موی سرش کم و تیره. او موهایش را بلند کرده و به اطراف شانه میکرد، زیرا هیچ مویی روی آن طرف صورتش دیده نمیشد. طرف چوب صورتش یک ویرانی کامل بود. گوشش کامل سوخته و از بین رفته بود و از آن چیزی جز یک سوراخ باقی نمانده بود. چشم چپش هنوز کار میکرد، اما اطراف آن را زخمهایی زشت فرا گرفته بود، پوستی سیاه به سختی چرم، پر از فرورفتگی و با شکافهایی که هنگام حرکت کردن ظاهری سرخ و مرطوب داشتند. پایینتر و در قسمت فَک میتوانستید تکهای از استخوان را ببینید، زیرا قسمتی از گوشت و پوست از بین رفته بود.
مطابقت با شخصیت سریال: ۶ از ۱۰- در سریال، روری مک گان (بازیگر نقش سگ شکاری)، زخمها را روی طرف دیگر صورتش دارد، اما ما در عکس اصلاحی این زخمها را به مکان درست شان منتقل کرده ایم. علاوه بر این قسمت صورت او را ژولیدهتر و افتادهتر ترسیم کرده و مطابق آن به بینی او ظاهری شبیه خنجر داده ایم. سگ شکاری نباید گوش خارجی داشته باشد و زخمهای او باید بسیار بیشتر از آنچه در سریال دیدیم باشد.
۸-جوراه مورمونت
سر جوراه مورمونت در واقع به آن خوش قیافگی که سازندگان سریال به ما نشان داده اند نبوده است. شوالیه محبوب ما در سریال بسیار جذابتر و دوست داشتنیتر از آن چیزی است که در کتابهای مارتین آمده است.
توصیف مارتین از این شخصیت: سر جوراه مرد خوش قیافهای نبود. او گردن و شانههایی مانند گاو نر داشت و موهای سیاه خشنی که بازوها و سینه او را پوشانده و روی سر او نیز مویی وجود نداشت.
مطابقت با شخصیت سریال: ۵ از ۱۰- برای اینکه ایان گلن، بازیگر نقش این شخصیت، شباهت بیشتری با روایت کتابهای مارتین داشته باشد تغییراتی در ظاهر او ایجاد کرده ایم. جوراه در کتابها نسبتاً طاس با موها و ریش تیرهتر و موهای سینه پرپشت و سیاه بوده است. همچنین در عکس کناری گردن و شانههای او را پهنتر کرده ایم تا نشان دهیم این خرس سیاه تا چه اندازه قدرتمند بوده است و روی گونه راست او نیز نشان هیولا را اضافه کرده ایم که جوراه به خاطر سرپیچی از دستور هنگام اسارت او و تیریون به عنوان برده دریافت کرده بود.
۹-رمزی بولتون
در سریال «بازی تاج و تخت»، حرامزاده ترسناک بولتونها مرزهای شرارت و سادیسم را جابجا کرد، اما باور میکنید که نسخه کتابی این شخصیت حتی از این هم ترسناکتر بوده است؟ در رمانهای مارتین برخی از کارهایی که رمزی اسنو انجام میدهد لرزه بر اندامتان میاندازد و از لحاظ ظاهری نیز به هیچ وجه جذابیت و کاریزمای ایوان ریون را ندارد.
توصیف مارتین از این شخصیت: اما علیرغم لباسهای بسیار فاخرش او هنوز هم یک مرد زشت باقی مانده بود، با استخوانهای پهن و شانههای افتاده با بدنی گوشتالو که نشان میداد او در آینده بسیار چاق خواهد شد. پوست بدنش صورتی و لک دار بود، با بینی پهن، دهان کوچک، موهای بلند، تیره و بیروح. لب هایش پهن و گوشتی، اما اولین چیزی که در مورد او جلب توجه میکرد چشم هایش بود. او چشمهای پدر لُردش را داشت- کوچک، با فاصله کم از هم و به شکلی ترسناک بیرنگ. برخی رنگ چشم هایش را خاکستری ارواح مینامیدند، اما حقیقت این بود که چشم هایش کاملاً بی رنگ بودند مانند دو تکه یخ کثیف.
مطابقت با شخصیت سریال: ۵ از ۱۰- رمزی در تصویر کناری موهایی بلند و تابدار گرفته و صورتش نیز به کلی تغییر داده شده است. صورتش را بسیار روشنتر کرده ایم، چشم هایش را به هم نزدیک و روشنتر کرده ام با بینی پهنتر و دهان کوچک تر.
۱۰-روس بولتون
لُرد دریدفورد بسیار بیرحم، مکار و سرد مانند بادهای زمستانی بود که در سراسر وستروس وزیدن گرفته بود. به مدت ۵ فصل، مایکل مک الهاتون به شکلی تحسین کننده ذات حساب شده روس بولتون را به تصویر کشید، اما یک مشکل وجود داشت و آن اینکه ملک الهاتون شبیه شخصیتی از روس بولتون که در کتابها آمده نیست. برای مثال او باید موهای تیره، چشمهای روشن به رنگ مه و صورتی که برخلاف سنش صاف و بدون چروک بود میداشت.
توصیف مارتین از این شخصیت: او صورتی پهن داشت، بدون ریش و بسیار معمولی، اما بیشتر به خاطر چشمهای به شکل عجیبی بی رنگش شناخته میشد. نا چاق، نه لاغر و نه عضلانی، زره فلزی سیاه و یک ردای صورتی خال خالی میپوشید. لرد به او نگاه کرد. تنها چشم هایش حرکت کرد: آنها بسیار بیرنگ بودند، به رنگ یخ. لرد دریدفرود شباهت زیادی به پسر حرام زاده اش نداشت. صورتش کاملاً اصلاح شده بود، پوستی نرم، معمولی، نه خوش تیپ و نه خیلی زشت. اگر چه روس در نبردهای زیادی شرکت داشت، اما هیچ زخمی نداشت. اگر چه ۴۰ سال را رد کرده بود، اما هنوز چروکی روی صورتش دیده نمیشد با خطوطی اندک که میشد آنها را نتیجه گذشت زمان دانست. لب هایش چنان باریک بود که وقتی آنها را به هم میفشرد انگار به طور کامل از بین میرفتند. یک حس پیر نشدنی و بی حرکتی در او دیده میشد؛ روی صورت روس بولتون نیز خشم و شادی به یک شکل قابل تصور بود. تنها چیزی که بین او و رمزی مشترک بود چشم هایشان بود. چشمهای او یخی هستند.
مطابقت با شخصیت سریال: ۳ از ۱۰- بسیاری از چین و چروکهای صورت مک الهاتون را برداشته ایم، چشم هایش را روشنتر کرده ایم و موهایش را سیاه زاغی کرده ایم تا با شخصیت شیطانی که در کتابهای مارتین ترسیم شده شباهت بیشتری داشته باشد.
منبع :برترینها
نوشته چهره واقعی شخصیتهای «بازی تاج و تخت»، بر اساس کتاب اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
با ۱۰ فیلم موزیکال برتر تاریخ سینما آشنا شوید
فیلمهای موزیکال اغلب به عنوان میراث سیستم استودیویی منسوخ شده هالیوود مورد توجه قرار میگیرد، اما همچنان ژانری باقی مانده که توانایی فیلمها برای خلق دنیاهای داستانی که بین واقعیت و فانتزی آزادانه در حرکتند را به نمایش میگذارند. بدترین مثالها از فیلم سازانی میآیند که به موسیقی اجازه دادند به شکل دیوانهواری در عرصه سینما مورد استفاده قرار گیرند و بهترین موزیکالها نیز از سطح یک اثر هنری و آهنگ قوی فراتر رفته و به تجسم واقعی احساسات خالص شخصیتها تبدیل شوند.
احتمالات بی نهایتی با ساخت یک فیلم موزیکال ایجاد میشود، اما موفقیت این گونه فیلمها به یک مهارت و استادی مطلق در این عرصه نیاز دارد. از «ستارهای متولد شده است» تا «آواز در باران»، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را به بهترین آثار سینما در ژانر موزیکال آشنا کنیم.
۱۰- چرخش زمان (۱۹۳۵)
بدون شک فیلم «چرخش زمان» (Swing Time) بهترین فیلم فرد آستیر و جینجر راجرز به عنوان بازیگر -رقصنده- خوانندهای ماهر است. جرج استیونز با کمک ژروم کرن، آهنگساز، و هرمس پن، طراح حرمات موزون، در این فیلم گزارههای رمانتیک معمول را با ۴ مورد از بهترین آهنگ و رقصهایی که تاکنون اجرا شده به مرحلهای بالاتر برد. آهنگ و رقص «هیچ وقت نمیرقصم» (Never Gonna Dance) مانند این است که دو نفر در برابر چشمان مخاطبان عشق را به تصویر میکشند. آهنگ «The Way You Look Tonight» در این فیلم برنده جایزه اسکار شده و به پرفروشترین آهنگ دوران فعالیت آستیر تبدیل شد. اگر چه فرد آستیر به عنوان بهترین رقصنده موزیکال تمام دوران شناخته میشود جینجر مجبور بود که این کار را با کفشهای پاشنه بلند و لباسهای دست و پاگیر انجام دهد. آستیر و راجرز ژانر موزیکال آمریکایی را تعریف کردند. این دو در ۱۰ فیلم با یکدیگر همکاری داشتند و الهام بخش رقصندهها و خوانندگان بسیاری شدند
۹- شیر شاه (۱۹۹۴)
اگر چه استراتژی جدید استودیو دیزنی در زمینه بازسازی فیلمهای انیمیشن خود در قالب لایو اکشنهایی با حضور ستارگان باعث دلخوری و عصبانیت برخی از طرفداران این فیلمها شده، اما حتی بدبینترین آنها نیز با شنیدن نام نسخه لایو اکشن «شیر شاه» (The Lion King) که قرار است به زودی منتشر شود سر ذوق میآید؛ لایو اکشنی که دونالد گلاور و بیانسه در آن ایفای نقش خواهند کرد. نسخه اورجینال این انیمیشن یکی از بهترین فیلمهای موزیکال تاریخ سینما و پرفروشترین انیمیشن تاریخ سینما است.
این انیمیشن اقتباسی هوشمندانه از نمایشنامه هملت بوده و با داستانی که در دل صحرای آفریقا میگذرد و دوری کردن از کلیشههای عاشقانه باعث شده که درک داستان آن به همان اندازه بزرگترها برای کودکان نیز آسان باشد. این فیلم یکی از بهترین آهنگسازیهای تاریخ استودیو دیزنی را در خود دارد؛ ۳ ترانه این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار شدند و التون جان و تیم رایس به خاطر آهنگ «Can You Feel the Love Tonight» و هانس زیمر به خاطر آهنگ متن اورجینال فیلم برنده جایزه اسکار شدند. انیمیشن «شیر شاه» همچنین برنده ۳ جایزه گرمی شده و انقلابی در برادوی ایجاد کرد.
۸- داستان وست ساید (۱۹۶۱)
دهه ۱۹۶۰ آخرین دهه موفقیت فیلمهای موزیکال بود. بسیاری از فیلمهای قابل توجه این ژانر در دهه ۶۰ منتشر شدند و هیچ کدام به اندازه «داستان وست ساید» (West Side Story) ساخته ژروم رابینز و رابرت وایز قابل توجه نبودند. تا جایی که به فیلمهای موزیکال در هالیوود مربوط میشود این فیلم جایگاه منحصربهفردی دارد. داستان این فیلم از نمایشنامه «رومئو و ژولیت» شکسپیر اقتباس شده و میتوان آن را یکی از تراژیکترین فیلمهای دهه ۶۰ نیز لقب داد. داستان فیلم در مورد دو گروه رقیب است که یک گروه سفید پوستان نوجوان آمریکایی و گروه دیگر رنگین پوستهای پورتوریکویی هستند.
میتوان «داستان وست ساید» را یک دستنامه برای ساخت فیلمهای موزیکال نامید. تمامی جنبههای این فیلم را میتوان بی نقص دانست؛ از حرکات موزون و خشن گرفته تا موسیقی متن و انتخاب نوع دوربین. این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم سال و ۹ جایزه اسکار دیگر شد و در میان بهترین فیلمهای تاریخ سینما نیز میتوان نام آن را مشاهده کرد. «داستان وست ساید» برای هر کسی چیزی در خود دارد، حتی برای کسانی که به فیلمهای موزیکال علاقهای ندارند نیز این فیلم را تحسین کرده اند.
۷- ستارهای متولد شده است (۱۹۵۴)
تاکنون ۴ نسخه از فیلم «ستارهای متولد شده است» (A Star is Born) – نسخه اورجینال در سال ۱۹۳۷ ساخته ویلیام ولمن، نسخه دوم در سال ۱۹۷۶ با بازی باربارا استریسند و نسخه سال ۲۰۱۸ به کارگردانی بردلی کوپر و با بازی لیدی گاگا-، اما نسخه دوم این فیلم که در سال ۱۹۵۴ به کارگردانی جورج کیوکر ساخته شد یکی از دردناکترین ملودرامهایی است که تاکنون در سینما ساخته شده است. داستان فیلم بسیار ساده است: جیمز میسون نقش یک ستاره هالیوودی را بازی میکند که عاشق استعداد خوانندگی جودی گارلند شده و به او کمک میکند به یک ستاره تبدیل شود در حالی که خود به دلیل اعتیادش به الکل روز به روز از اوج فاصله بیشتری میگیرد و عمق احساسی و چیزهایی که کیوکر در مورد سیستم استودیوها میگوید یک انقلاب بنیان برانداز است.
جودی گارلند در آن دوران زندگی سختی در هالیوود داشت، زندگی شخصی اش در کنترل مردان بود و میتوان دید که او در برخی از آهنگهای این فیلم در واقع برای خودش و از خودش میخواند و در متن خود در مورد بازیگری او و مشکلاتش در این عرصه هستند. فیلم تولید بسیار پرآشوبی داشت و نسخه منتشر شده ۱۵۴ دقیقهای آن با حذف برخی از سکانسهای دراماتیک همراه بود. اما با پیدا شدن نسخه صوتی قبل از تدوین کیوکر و افزودن سکانسهای حذف شده، این فیلم زیبا بار دیگر زنده شد.
۶- میخانه (۱۹۷۲)
هر کسی که شاهکار باب فاسی را ندیده باید بداند که این همان فیلمی بود که بسیاری از جوایز اسکار را از چنگ فرانسیس فورد کوپولا و فیلم «پدر خوانده» (The Godfather) درآورد، از جمله جایزه بهترین کارگردانی. شاید بگویید که این جایزه باید به کوپولا میرسید، اما فاسی شایستگی دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی را داشت. همین موضوع را میتوان در مورد لیزا مینلی نیز گفت که جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن که مادرش جودی گارلند آرزوی آن را داشت را بدست آورد. فیلم «میخانه» (Cabaret) که اقتباسی از یک نمایشنامه موزیکال برادوی بود ۶ جایزه اسکار دیگر را نیز آن سال به خانه برد.
این فیلم یکی از آن دسته فیلمهای موزیکال است که تاریکی خاصی در لایههای درونی خود دارد که شما را درگیر خود میسازد. اگر چه داستان فیلم در سال ۱۹۳۱ در آلمان و در عصر ظهور و قدرت گرفتن نازیها میگذرد، اما با دنیای امروزی نیز مرتبط است. شاید زندگی نیز مانند یک میخانه باشد که ناگهان نمایش آن به پایان رسیده و با پایین آمدن پردهها همه فرا خوانده میشویم.
۵- جادوی شهر اُز (۱۹۳۹)
وقتی که اسم موزیکالهای نمادین و افسانهای به میان میآید بخش زیادی از اعتبار این ژانر به فیلم «جادوی شهر اُز» (The Wizard of Oz) میرسد. اول از همه یک تغییر بی سابقه در فیلم رخ داده و از تک رنگی به چند رنگی قدم میگذارد، ویژگی که برای بسیاری از سینماروهای آن دوران که تاکنون فیلم رنگی ندیده بودند یک جادوی واقعی بود. بعد نوبت جودی گارلند میرسد که با آن کفشهای دوست رنگی و درخشانش یکی از به یاد ماندنیترین آهنگهای سینما را با صدایی میخواند که سردترین دلها را نیز به آتش میکشد.
«جادوی شهر اُز» همه چیزهایی که باید یک موزیکال داشته باشد را در خود دارد، از یک جادوگر ترسناک و شرور تا تیمی دوست داشتنی از مخلوقات دست و پا چلفتی که همراه با دوروتی در یک جاده زرد آجری قدم برداشته و در تلاش برای رساندن او به خانه اش در مسیر آواز میخوانند. زیبایی پایدار فیلم در این نکته نهفته است که این فیلم به ما کمک میکند بفهمیم چیزی که به دنبال آن هستیم در وجود خودمان است و برای کشف آن گاهی تنها به یک اشاره نیاز داریم.
۴- چترهای شربورگ (۱۹۶۴)
داستان رمانتیک ژاک دمی در دوران جنگ یک فیلم سراسر آهنگ است که علاوه بر مشاعرههای ظریف و نتهای موسیقایی از رنگهای جادویی و چترهای نمادین خود برای تاثیر گذاری بر بیننده استفاده میکند. درام ژاک دمی با عنوان «چترهای شربورگ» (Umbrellas of Cherbourg) یک رابطه عاشقانه را در متن داستانی تراژیک قرار میدهد و داستان دختری را روایت میکند که شیفته مردی را روایت میکند، اما مرد داستان خیلی زود به نبرد در الجزایر فرا خوانده میشود.
از رابطه آنها بچهای متولد میشود و زن ناچار به ازدواجی بدون عشق تن میدهد تا اینکه مدتها بعد در یک شب برفی در یک پمپ بنزین با عشق قدیمی خود روبرو میشود و در ادامه «چترهای شربورگ» در تاریخ سینما جاودانه میشود. فیلم دمی همزمان مفرح و مالیخولیایی است و زندگی را به مثابه یک ملودی مداوم در جستجوی نتهای بعدی خود در نظر میگیرد.
۳- واگن دسته موزیک (۱۹۵۳)
یکی از آخرین موزیکالهایی که فرد آستیر در آن نقش داشت در زمانی ساخته شده که این خواننده-رقصنده در فکر بازنشستگی بود، اما «واگن دسته موزیک» (The Band Wagon) نه تنها بازگشت او به عرصه فیلمهای موزیکال را رقم زد بلکه ژانر موزیکال را نیز متحول ساخت. این فیلم به کارگردانی وینست مینلی و با بازی آستیر و اسکار لونت ساخته شده که در هر فهرستی از بهترین موزیکالهای تاریخ سینما نام آن به چشم میخورد.
«واگن دسته موزیک» بر اساس اثری نوشته جرج اس کافمن ساخته شده و ترانههای آن را هاوارد دیتز سروده بود و آرتور شوارتز نیز موسیقیهای فیلم را ساخته و سالها قبل در برادوی به روی پرده برده بود. این فیلم داستان یک هنرمند از شهرت افتاده را روایت میکند که قصد دارد با اجرای یک نمایش تازه در برادوی بار دیگر به اعتبار گذشته اش دست یابد، اما کارگردان و همبازی او در این نمایش هر کدام خواستههای خود را دارند که درگیری این سه با وقوع اتفاقاتی همراه میشود.
۲- اینطور چیزها (۱۹۷۹)
اگر چه مرگ باب فاسی ۸ سال پس از ساخت این فیلم موزیکال رخ داده، اما میتوان «اینطور چیزها» (All That Jazz) را مدح فاسی از خود دانست. این فیلم آخرین فیلم موزیکال دهه ۱۹۷۰ بود و فیلمی بهتر از این نمیتوانست این دهه را به پایان برساند. این فیلم تا حدودی بر اساس زندگی خود فاسی به عنوان یک کارگردان، طراح حرکات موزون و تدوینگر ساخته شده و برخی از جنبههای فیلمش را از شاهکار فدریکو فلینی در سال ۱۹۶۳ با عنوان «۸، ½» گرفته که سکانسهای فانتزی و شبه رویای فیلم از آن جمله هستند.
در حالی که فیلم فلینی در مورد تلاشهای یک فیلمساز برای کامل کردن فیلمش است، «اینطور چیزها» در مورد یک کارگردان تئاتر است که میخواهد جدیدترین نمایشنامه خود همزمان با تمام کردن یک فیلم سینمایی، کارگردانی کرده و صحنههای حرکات موزون آن را طراحی نماید. در زندگی واقعی، فاسی درحال تمام کردن فیلم «لنی» (Lenny) بوده و همزمان روی طراحی حرکات موزون اولین نمایشنامه اش با عنوان «شیکاگو» (Chicago) کار میکرد که ایده ساخت «اینطور چیزها» به ذهنش خطور کرد. در این فیلم روی شایدر نقش کارگردان نمایش را بازی میکند که یک فرد معتاد به مواد مخدر و روابط جنسی است و میخواهد از دست مرگ فرار کند. در تمام طول فیلم سکانسهایی شبیه رویا وجود دارد که در آنها شخصیت اصلی با زنی که نماد مرگ است صحبت میکند و در مورد زندگی شخصی اش با او شوخی میکند.
اگر چه این فیلم یک فیلم تماماً موزیکال است، اما با دیگر فیلمهای این فهرست متفاوت است و بیشتر ترانههای فیلم در آخر ماجرا به وقوع میپیوندند و مابقی فیلم پر از رقص و حرکات موزون همراه با موسیقی روایتی است.
۱- آواز در باران (۱۹۵۴)
نکته جالب در مورد فیلم «آواز در باران» (Singin’ in the Rain) این است که تماماً موسیقی و ترانه است و از نظر بسیاری بهترین موزیکال تمام دوران به شمار میآید به نحوی که به آن لقب «همشهری کین» ژانر موزیکال داده اند. استنلی دونن و جین کلی یک شاهکار واقعی از رقص، ترانه و داستان ساخته اند که شایستگی تمام جوایزی که دریافت کرده را دارد. سبک روایی این فیلم کاملاً هالیوودی است. فیلمی است در مورد فیلم سازی: انتقال از دوره سینمای صامت به سینمای گویا و اینکه چگونه بازیگران فیلمهای صامت سعی میکردند با نقشهای صدا دار خود کنار بیایند.
جین کلی که همیشه در فیلم هایش بی نقص و فوق العاده بوده نقش دان لاک وود را بازی میکند که یک ستاره فیلمهای صامت است. همبازی او در فیلم، جین هاگن، نقش لینا لامونت را بازی میکند، یک بازیگر زن حسود که نمیخواهد بفهمد به درد نقشهای صدا دار نمیخورد. موسیقی این فیلم پر از آهنگهای به یاد ماندنی و کلاسیک است.
منبع :برترینها
نوشته با ۱۰ فیلم موزیکال برتر تاریخ سینما آشنا شوید اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
با گران قیمت ترین نقش های تاریخ هالیوود آشنا شوید
این روزها در هالیوود کمتر بازیگری برای یک فیلم دستمزدهای نجومی می گیرد، دست کم در مقایسه با دورانی که تماشاچی های سینما صرفاً به خاطر ستاره ی اصلی فیلم به دیدن آن می رفتند. در گذشته، وجود یک بازیگر خاص، برای تضمین موفقیت یک فیلم کافی بود. ستاره هایی مثل ویل اسمیت، تام کروز و جیم کری در دهه ی ۹۰ میلادی درآمدهای هنگفتی از قِبل بازی در سینما داشتند، صرفاً به این خاطر که اسم آن ها جمعیت زیادی را به سینماها می کشاند.
برای مثال، جیم کری در سال ۱۹۹۶ تنها برای بازی در فیلم «پسر کابلی» (The Cable Guy) بیست میلیون دلار دریافت کرد (مسأله ای که امروزه کمتر در هالیوود رخ می دهد)، چون انتظار می رفت به خاطر حضور او، فیلم در هفته ی اول اکرانش دست کم ۲۰ میلیون دلار فروش داشته باشد. با این حال هنوز هم بازیگرانی در هالیوود هستند که روی اسم آن ها برای فروش فیلم حساب می شود و به همین دلیل دستمزدهای کلانی به آن ها پرداخت می شود، مثل رایان رینولدز که برای بازی در فیلم Six Underground که هنوز پخش نشده، ۲۷ میلیون دلار دریافت کرده است. در ادامه به گران قیمت ترین نقش های هالیوودی می پردازیم.
۱۷- اما استون: «میا» در «لالا لند» (La La Land)
دستمزد: ۲۶ میلیون دلار
استون در سال ۲۰۱۷ در صدر فهرست پردرآمدترین بازیگران زن در سایت فوربس قرار گرفت. بیشتر درآمد آن سال او مربوط به نقشی می شد که در فیلم «لالا لند» داشت. او برای این نقش در سال ۲۰۱۶ برنده ی جایزه ی اسکار شد.
۱۶- رایان رینولدز: در «سیکس آندرگراوند» (Six Underground)
دستمزد: ۲۷ میلیون دلار
تاریخ پخش این فیلم هنوز مشخص نیست، اما مبلغ قرارداد رینولدز در این فیلم ۲۷ میلیون دلار اعلام شده. این فیلم که قرار است از شبکه ی نتفلیکس پخش شود، کارگردانی آن به عهده ی مایکل بی بوده و داستان آن درباره ی شش میلیاردر است که تصمیم می گیرند با افراد شرور مبارزه کنند.
۱۵- آرنولد شوارتزنگر: «ترمیناتور» در «ترمیناتور ۳: خیزش ماشین ها» (Terminator 3: Rise of the Machines)
دستمزد: ۲۹ میلیون دلار
شوارتزنگر در قراردادی متعهد شده بود در صورت برآورده شدن شرایط مورد نظرش، در قسمت سوم مجموعه فیلم های «ترمیناتور» هم بازی کند. یکی از این شرایط، پرداخت بی برو برگرد ۲۹/۲۵ میلیون دلار به او بود، یعنی فارغ از میزان فروش فیلم، این مبلغ باید به شوارتزنگر پرداخت می شد.
۱۴- جیم کری: «کارل آلن» در «مرد بله بگو» (Yes Man)
دستمزد: ۳۰ میلیون دلار
طبق شنیده ها، به خواست کری، دستمزدش برای بازی در این فیلم با یک سهم از مالکیت فیلم معاوضه شد.
۱۳- تام هنکس: «فرمانده جان میلر» در «نجات سرباز رایان» (Saving Private Ryan)
دستمزد: ۴۰ میلیون دلار
در هالیوود یک نوع قرارداد وجود دارد که بر اساس آن بازیگر به جای یک دستمزد از پیش پرداخت شده، فقط بخشی از درآمد حاصل از فروش فیلم در سینما را دریافت می کند. تام هنکس در چندین فیلم چنین قراردادی داشته. او برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان» دست کم ۴۰ میلیون دلار دریافت کرد، اما این گران قیمت ترین قرارداد او در سینما محسوب نمی شود.
۱۲- کامرون دیاز: «الیزابت هالزی» در «معلم بد» (Bad Teacher)
دستمزد: ۴۲ میلیون دلار
دیاز برای شروع بازی در این فیلم، پیشاپیش، یک میلیون دلار دریافت کرد، اما طبق قراردادش، بخشی از درآمد حاصل از فروش فیلم هم به او تعلق می گرفت. به همین دلیل، بازی در این فیلم، بیشتر از ۴۰ میلیون دلار نصیب دیاز کرد. قرارداد دیاز برای بازی در این فیلم را یکی از «افسانه ای» ترین قراردادهای تاریخ هالیوود می دانند.
۱۱- رابرت داونی جونیور: «تونی استارک/ مرد آهنین» در «انتقام جویان» (The Avengers)
دستمزد: ۵۰ میلیون دلار
اینکه داونی جونیور از نقشش در دنیای سینمایی مارول درآمد زیادی کسب کند اصلاً موضوع عجیبی نیست و او خود تأیید کرده است که تنها برای اولین قسمت از مجموعه فیلم های «انتقام جویان» ۵۰ میلیون دلار دریافت کرده است.
۱۰- لئوناردو دیکاپریو: «دام کاب» در «تلقین» (Inception)
دستمزد: ۵۰ میلیون دلار
دیکاپریو تنها از قِبل سهمش از درآمد حاصل از فروش این فیلم، دست کم ۵۰ میلیون دلار دریافت کرده، اما قرارداد او شامل درآمدهای مربوط به پخش فیلم در شبکه های نمایش خانگی و تلویزیون هم می شد. موفقیت «تلقین» در گیشه حتمی نبود و به همین دلیل فیلم ریسک داری محسوب می شد، در نتیجه، دیکاپریو قبول کرد مبلغی که پیشاپیش، برای شروع بازی در این فیلم دریافت می کند کمتر از دستمزدهای معمولش باشد اما در عوض در درآمد حاصل از فروش فیلم با کریستوفر نولان، کارگردان فیلم، سهیم شود.
۹- جک نیکلسون: «جوکر» در «بتمن» (Batman)
دستمزد: ۵۰ میلیون دلار
نیکلسون گرچه در سال ۱۹۸۹، برای شروع بازی در این فیلم، پیشاپیش، ۶ میلیون دلار دریافت کرد، اما طبق شنیده ها، او سهم قابل توجهی هم از درآمدهای مختلف سه گانه های بتمن دارد، با اینکه اصلاً در این فیلم ها حضور نداشته.
۸- جانی دپ: «جک گنجشکه» در «دزدان دریایی کارائیب: سوار بر امواج ناشناخته» (Pirates of the Caribbean: On Stranger Tides)
دستمزد: ۵۵ میلیون دلار
طبق گزارش سایت فوربس در سال ۲۰۱۰، «سوار بر امواج ناشناخته» -که چهارمین قسمت از مجموعه فیلم های «دزدان دریایی کارائیب» بود و در سال ۲۰۱۱ اکران شد- پرهزینه ترین فیلم ساخته شده تا آن زمان بود، به طوری که کار تولید این فیلم بیشتر از ۴۱۰ میلیون دلار هزینه برداشت. بخش زیادی از این هزینه ها مربوط به دستمزدهای بازیگران و گروه تولید فیلم بود. جانی دپ به تنهایی ۵۵ میلیون دلار بابت دستمزدش خرج روی دست سازندگان فیلم گذاشته بود.
در سال ۲۰۱۱، دپ اقرار کرد که او برای این مجموعه فیلم «دستمزد خیلی بالایی گرفته». طبق شنیده ها، بازی در مجموعه فیلم های «دزدان دریایی کارائیب» در مجموع ۳۰۰ میلیون دلار نصیب دپ کرده.
۷- تام هنکس: «فارست گامپ» در «فارست گامپ» (Forrest Gump)
دستمزد: ۶۰ میلیون دلار
فیلم پرفروش «فارست گامپ» از دیگر فیلم های تام هنکس است که طبق قرارداد آن، فقط بخشی از درآمد حاصل از فروش فیلم در سینما به او تعلق گرفته. طبق تخمین ها، بازی در این فیلم، ۶۰ میلیون دلار نصیب هنکس کرد.
۶- هریسون فورد: «ایندیانا جونز» در «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» (Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull)
دستمزد: ۶۵ میلیون دلار
کمپانی فیلمسازی پارامونت برای برگرداندن فورد به چهارمین فیلم از مجموعه فیلم های «ایندیانا جونز» طی قراردادی قبول کرد که فورد بخش زیادی از درآمدهای فیلم را با استیون اسپیلبرگ، کارگردان فیلم و جورج لوکاس، تهیه کننده ی فیلم سهیم شود.
۵- جانی دپ: «مد هتر» در «آلیس در سرزمین عجایب» (Alice in Wonderland)
دستمزد: ۶۸ میلیون دلار
دپ برای بازی در آین فیلم ۵۰ میلیون پوند دریافت کرد که در آن زمان معادل ۶۸ میلیون دلار بود.
۴- ساندرا بولاک: «دکتر رایان استون» در «جاذبه» (Gravity)
دستمزد: ۷۰ میلیون دلار
بولاک برای شروع بازی در این فیلم، پیشاپیش، ۲۰ میلیون دلار دریافت کرد که در نوع خود مبلغ بسیار زیادی محسوب می شود. اما طبق قرارداد او، ۱۵ درصد از درآمد حاصل از فروش فیلم هم به او تعلق می گرفت. بولاک در مجموع، دست کم ۷۰ میلیون دلار برای بازی در این فیلم دریافت کرده است.
۳- تام کروز: «ایتن هانت» در «مأموریت: غیر ممکن – پروتکل شبح» (Mission: Impossible — Ghost Protocol)
دستمزد: ۷۵ میلیون دلار
کروز برای بازی در چهارمین قسمت از این مجموعه فیلم، ۷۵ میلیون دلار دریافت کرد، مسأله ای که موجب شد کروز در در سال ۲۰۱۲ در صدر فهرست قدرتمندترین بازیگران مرد در سایت فوربس قرار بگیرد.
۲- ویل اسمیت: «مأمور جی.» در «مردان سیاهپوش ۳» (Men in Black 3)
دستمزد: ۱۰۰ میلیون دلار
طبق قرارداد ویل اسمیت، فقط بخشی از درآمد حاصل از فروش فیلم در سینما به او تعلق می گرفت. سومین قسمت از این مجموعه فیلم، در مجموع ۶۲۴ میلیون دلار فروش داشت که ۱۰۰ میلیون دلار از آن نصیب اسمیت شد.
۱- کیانو ریوز: «نئو» در سه گانه ی «ماتریکس» (The Matrix)
دستمزد: در مجموع ۲۵۰ میلیون دلار
کیانو ریوز برای بازی در سه گانه ی «ماتریکس» در مجموع ۲۵۰ میلیون دلار دریافت کرد.
منبع :روزیاتو
نوشته با گران قیمت ترین نقش های تاریخ هالیوود آشنا شوید اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.
هر یک از بازیگران اصلی سریال «بازی تاج و تخت» چقدر ثروت اندوختهاند؟
داستان فانتزی اژدهایان، شوالیه ها و مردگان زنده شده به پایان رسید, پایان سریالی که در ابتدا هیچ کس فکر نمی کرد به چنین موفقیتی دست یابد و حتی تا مرز کنسل شدن نیز پیش رفت. سریال «بازی تاج و تخت» (Game Of Thrones) بعد از ۸ فصل، ۷۲ اپیزود و بسیار مرگ ها به پایان خط می رسد اما برای نزدیک به یک دهه بیش از یک میلیارد مخاطب را در سراسر جهان پای خود نشاند. یک دهه پیش بسیاری از بازیگران اصلی سریال در دورانی که بسیاری از آن ها نوجوان و یا حتی خردسال بودند برای بازی در دنیایی فانتزی انتخاب شدند و ناگهان از گمنامی مطلق به شهرت مطلق رسیدند.
اکنون همه آن ها میلیونر هستند و به لطف محبوبیت «بازی تاج و تخت» بسیاری از تهیه کنندگان فیلم ها و سریال های تلویزیونی مشتاق استخدام بازیگران این سریال برای پروژه های بعدی خود هستند تا موفقیت تجاری اثر خود در باکس آفیس را با وجود این بازیگران تضمین نمایند. در فاصله ای بسیار طولانی با دستمزدهای ناچیز در فصول ابتدایی سریال، در ادامه بازیگران بریتانیایی «بازی تاج و تخت» تا یک میلیون دلار برای هر اپیزود دستمزد گرفته اند و در کنار آن توانسته اند خواست های خود را به سازندگان سریال دیکته کنند. در ادامه این مطلب می خواهیم نگاهی بیندازیم به شهرت، ثروت و دستمزدهای بازیگران اصلی «بازی تاج و تخت».
۱- امیلیا کلارک
امیلیا کلارک، بازیگر نقش دنریس تارگرین، که اکنون ۳۲ سال دارد، در یک مرکز تلفن کار می کرد که برای بازی در این نقش انتخاب شد. او همراه با تعدادی از بازیگران اصلی سریال مانند پیتر دینکلیج، کیت هرینگتون، نیکلای کاستر والدو و لینا هدی کسانی بودند که برای هر اپیزود از فصل پایانی سریال بیش از ۹۳۰٫۰۰۰ پوند (بیش از ۱٫۱۷۰٫۰۰۰ دلار) دستمزد دریافت کرده اند. در طی ۸ فصل دستمزد کلارک بیش از ۱۳ میلیون پوند (بیش از ۱۶٫۳ میلیون دلار) برآورد می شود و در حال حاضر او مالکیت املاکی به ارزش ۶ میلیون پوند (۷٫۵ میلیون دلار) را در اختیار دارد.
در سال های اول سریال، کلارک چندین بار در سکانس هایی عریان شد اما پس از فصل سوم، کلارک بندی را در قرارداد خود گنجاند که او را از برهنه شدن معاف می کرد. کلارک از زمان رسیدن به شهرت در سریال «بازی تاج و تخت» در چندین فیلم بزرگ دیگر مانند «من قبل از تو» (Me Before You) و «سولو: داستان جنگ ستارگان» (Solo: A Star Wars Story) بازی کرده و قراردادهای تبلیغاتی خوبی با دولچه اند گابانا و دیور بسته است.
ثروت خالص: ۱۳ میلیون پوند
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۸۱۴ میلیون پوند (بیش از یک میلیارد دلار
۲- لنا هیدی
لینا هیدی تنها در ۲۵ دقیقه از ۴۳۲ دقیقه کل فصل هشتم سریال حضور دارد و در این مدت نیز کار زیادی غیر از ایستادن و نگاه کردن خشمگینانه به مناظر روبرویش نداشته تا اینکه در اپیزود ماقبل پایانی در زیرزمین های کینگز لندینگ دفن شد. اما بازی در نقش سرسی لنیستر شیطان صفت دستمزد قابل توجهی برای هیدی داشته است. او نیز مانند دیگر بازیگران اصلی سریال برای فصل هشتم دستمزدی ۹۳۰٫۰۰۰ پوندی دریافت کرده و ثروت خالص او ۷ میلیون پوند (۸٫۸ میلیون دلار) تخمین زده می شود.
این بازیگر ۴۵ ساله، پس از آن که مشخص شد در سکانس معروف راهپیمایی خجالت سرسی از بدل استفاده کرده به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. هیدی دلیل این کار خود را اینطور بیان کرده که او یک «بازیگر احساسی» است و ۳ روز بازی کردن در سکانسی برهنه باعث عصبانیت او می شد که به نظر هیدی در شخصیت سرسی بروز نمی کرد. برخی از نقش آفرینی های دیگر مهم هیدی در سال های گذشته در فیلم های «برادران گریم» (The Brothers Grimm) در کنار مت دیمون و «بازی ریپلی» (Ripley’s Game) در کنار جان مالکوویچ بوده است.
ثروت خالص: ۷ میلیون پوند
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۴۸۳٫۲ میلیون پوند (۶۰۸ میلیون دلار)
۳- کیت هرینگتون
کیت هرینگتون زمانی که برای بازی در نقش جان اسنو تست داد بازیگر بسیار ناشناخته ای بود و تنها کار قابل توجه او بازی در تئاتر «اسب جنگی» (War Horse) در تئاتر ملی بریتانیا بود. او با چشمی کبود که نتیجه یک درگیری شبانه بود برای تست حاضر شد و در کمال ناباوری مشخص شد او همان کسی است که خالقان سریال دنبال او هستند. گفته می شود که دستمزدهای این بازیگر در هر فصل بیش از فصول دیگر بوده و در فصل پایانی به ۹۳۰٫۰۰۰ پوند برای هر اپیزود رسیده است. کیت که پسر یک بارونت تاجر به نام سر دیوید هرینگتون است با رُز لزلی، همبازی سابق خود در سریال که نقش ییگریت را بازی می کرد ازدواج کرده است.
بعد از پایان فیلم برداری های فصل هشتم، کیت اعلام کرد که پس از مدت ها می خواهد موهایش را کوتاه کند زیرا برای سال های متمادی تهیه کنندگان «بازی تاج و تخت» او را از کوتاه کردن موهایش منع کرده بودند. از فیلم های اخیر او می توان به «پمپی» (Pompeii) و «چطور اژدهای خود را آموزش دهید: دنیای پنهان» (How To Train Your Dragon: The Hidden World) اشاره کرد که آثار موفقی بودند.
ثروت خالص: ۹٫۴ میلیون پوند (۱۱٫۸ میلیون دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۱٫۱ میلیارد پوند (۱٫۳۸ میلیارد دلار)
۴- سوفی ترنر
سوفی ترنر زمانی که تنها ۱۳ سال سن داشت برای ایفای نقش سانسا استارک انتخاب شد و برای بازی در این نقش پیشنهاد جایگاهی در مدرسه باله سلطنتی را رد کرد. کاملاً واضح است که به عنوان یک بازیگر خردسال، وی دستمزدی قابل مقایسه با شخصیت های دیگر سریال بازی نمی کرد اما گفته می شود که دستمزد او در فصل ششم سریال، حدود ۱۳۳٫۰۰۰ پوند (۱۶۷٫۰۰۰ دلار) برای هر اپیزود بوده است. او همچنین در این مدت برای لوییس ویتون نیز مدل بوده و در سال ۲۰۱۵ بازی در نقش جین گری در فیلم های مردان ایکس را بدست آورد که جدیدترین قسمت آن ماه آینده اکران خواهد شد.
ترنر که در خانواده ای با نفوذ و ثروتمند متولد شده در همه قراردادهایش بندی را گنجانده که بر اساس آن باید به اندازه همبازی های مرد خود و به تناسب حضوری که در پروژه دارد دستمزد دریافت کند. او که به طور طبیعی موهایی بلوند دارد مجبور شد برای ایفای نقش سانسا موهایش را به رنگ سرخ درآورد و در فصول بعدی برای واقعی تر جلوه کردن آن را برای مدت ها نشورد. برای فصل پایانی به او اجازه داده شد که از کلاه گیس استفاده نماید. ترنر در سال ۲۰۱۶ و از طریق رسانه های اجتماعی با شوهرش جو جوناس آشنا شد و اوایل ماه جاری در لاس وگاس با او ازدواج کرد.
ثروت خالص: ۳٫۵ میلیون پوند (۴٫۴ میلیون دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۴۲۷ میلیون پوند (۵۳۷ میلیون دلار)
۵- میسی ویلیامز
میسی ویلیامز تنها ۱۱ سال داشت که باری ایفای نقش آریا استارک انتخاب شد. او که اکنون ۲۲ سال سن دارد پس از فصل اول «بازی تاج و تخت» به بلوغ شخصیتی دست یافته و در فصل پایانی با کشتن پادشاه شب، اولین تجربه رمانتیک خود را نیز کسب کرد. دستمزد او برای بازی در سریال نیز مشابه همبازی و دوست نزدیکش، سوفی ترنر، تخمین زده شده است. او که در ۵۹ اپیزود از سریال حضور داشته اکنون ریاست ۴ شرکت را بر عهده دارد و یکی از سهام او که در سال ۲۰۱۳ تنها ۱۲٫۹۷۰ پوند ارزش داشت در سال گذشته به ارزش ۱٫۱ میلیون پوند رسید که نشان می دهد ویلیامز یک سرمایه گذار باهوش است.
میسی ویلیامز نزدیک بود حضور در جلسه تست بازیگری سریال را از دست بدهد زیرا قرار بود همراه با تور مدرسه به یک مزرعه پرورش حیوانات خانگی برود. وی در سریال «دکتر هو» (Doctor Who) نیز ایفای نقش کرده و در اسپین آف مردان ایکس با عنوان «جهش یافته های جدید» (New Mutants) نیز حضور خواهد داشت. او که نشان داده در زمینه اقتصادی نیز بسیار بااستعداد است اخیراً یک اپلیکیشن با عنوان «Daisie» راه اندازی کرده که گفته می شود آینده خوبی دارد.
ثروت خالص: ۴٫۶ میلیون پوند (۵٫۷ میلیون دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۴۴٫۷ میلیون پوند (۵۶٫۲ میلیون دلار)
۶- ریچارد مدن
ریچارد مدن در نقش راب استارک، پادشاه شمال، در ۲۱ اپیزود از سریال حضور داشت و پایانی تلخ را تجربه کرد. این بدین معنی بود که افزایش قابل توجه دستمزد بازیگران اصلی سریال که در فصول بعدی رخ داد شامل حال او نشده است. همچنین او به خاطر ظاهر دلربایش مورد توجه قرار گرفته و از بازی در سکانس های عاشقانه و جنسی نیز سرباز زد. با وجود کنار رفتن زودهنگام از «بازی تاج و تخت» او در سریال بریتانیایی بسیار موفق «بادیگارد» (Bodyguard) ایفای نقش کرد که جایزه گلدن گلوب را برای وی به ارمغان آورد. مدن که گفته می شود جیمز باند بعدی خواهد بود در فیلم زندگینامه ای «مرد موشکی» (Rocketman)، نقش مدیر برنامه های التون جان را بازی می کند.
ثروت خالص: ۴٫۷ میلیون پوند (۵٫۹ میلیون دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۴۳۷ میلیون پوند (۵۵۰٫۲ میلیون دلار)
۷- گویندولین کریستی
برین اهل تارث با بازی گویندولین کریستی یکی از شخصیت های اصلی و محبوب «بازی تاج و تخت» بود که با قدرت شمشیرزنی اش بسیاری را شیفته خود ساخت. گفته می شود که این بازیگر بلوند قد بلند تا همین اواخر ۸۰٫۰۰۰ پوند (۱۰۰ هزار دلار) برای هر اپیزود دریافت می کرده است. در سال ۲۰۱۳، ارزش کمپانی شخصی او با نام Christie Ventures حدود ۱٫۴۶۷ پوند تخمین زده می شد که این رقم سال گذشته به ۱٫۱ میلیون پوند افزایش یافت که موفقیتی بزرگ برای بازیگری به شمار می آید که به او گفته شده بود به خاطر قد بلند و فیزیکی بدنی خاصش هیچ گاه برای بازی در فیلم یا سریالی استخدام نخواهد شد. این بازیگر ۴۰ ساله تاکنون در دو قسمت از فرانچایز «جنگ ستارگان» در نقش کاپیتان فازما حضور داشته و سابقه بازی در سریال درام محبوب «بالای دریاچه» (Top Of The Lake) را نیز در کارنامه دارد. او مدت زیادی است که با ژیلس دیکان، طراح فشن معروف، ارتباط داشته و با آژانس مدلینگ کیت ماس نیز قرارداد بسته است.
ثروت خالص: ۲٫۳۵ میلیون پوند (حدود ۳ میلیون دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۳٫۲ میلیارد پوند (بیش از ۴ میلیارد دلار)
۸- ناتالی امانوئل
ناتالی امانوئل بازیگری است که سابقه بازی در «انتهای غربی» (West End) و «شیر شاه» (Lion King) را دارد. ناتالی در فروشگاه لباس Hollister کار می کرد که به او گفته شد برای ایفای نقش میساندی انتخاب شده است. اولین حضور او در فصل سوم بود برای هر اپیزود ده ها هزار دلار دستمزد دریافت کرده است. ارزش کمپانی شخصی او به نام Emmanuel & Co در سال ۲۰۱۷ نزدیک به ۳۳۶٫۰۰۰ پوند بوده است. شخصیت او در اپیزود چهارم فصل پایانی «بازی تاج و تخت» کشته می شود اما این به معنای پایان درخشش های او در عرصه سینما و تلویزیون نبود.
در سال ۲۰۱۵، وین دیزل از امانوئل خواست که همبازی در فیلم «سریع و خشن ۷» (Fast And Furious 7) شود که این فیلم در نهایت به فروش ۱٫۱۸ میلیارد پوندی (نزدیک به ۱٫۵ میلیارد دلار) در باکس آفیس جهانی شد. همچنین او در مینی سریال «چهار عروسی و یک تشییع جنازه» (Four Weddings And A Funeral) که در ماه های آینده منتشر می شود بازی کرده است.
ثروت خالص: ۷۸۰٫۰۰۰ پوند (۹۸۰٫۰۰۰ دلار)
درآمد فیلم هایش در باکس آفیس پس از «بازی تاج و تخت»: ۲ میلیارد پوند (بیش از ۲٫۵ میلیارد دلار)
نوشته هر یک از بازیگران اصلی سریال «بازی تاج و تخت» چقدر ثروت اندوختهاند؟ اولین بار در نقد فارسی. پدیدار شد.